هانا میرخضری، پژوهشگر دکتری معماری/بازی‌وارسازی

 

«…دوربین‌های مدار بسته کار گذاشته شده در خیابان، تعداد افراد پیاده موجود در پیاده‌رو را زیر نظر دارند، از همین رو نور تابشی چراغ‌های خیابان با توجه به افراد حاضر در آن تنظیم می‌شود؛ در خیابان‌های شلوغ شدت نور زیاد و در جاهای خلوت نور کم می‌شود…. تمام خودروهای شهر به سامانه برچسب فرستنده گیرنده  [آر.اف.آی.دی] مجهز و به مرکز کنترل متصل شده، تصویر دقیقی از وضع لحظه‌ای ترافیکی ترسیم می‌شود و به مرکز کنترل داده‌ها اجازه تنظیم زمان‌بندی چراغ‌های راهنمایی و رانندگی را می‌دهد تا مسیرهای جایگزین را پیشنهاد داده، هشدارهای پیشگیرانه منتشر کند…. حتی در چراغ‌های راهنمایی و رانندگی به جای لامپ‌های حبابی از دیودهای ال‌ای‌دی استفاده شده که یک درصد همتایان قدیمی خود، انرژی مصرف می‌کنند…. اما عنصری که بیشترین هیجان را برای ساکنان این شهر به ارمغان می‌آورد نمایشگرهای ویدیویی مکالمه تصویری موسوم به «حضور از راه دور» هستند و این اجازه را به مردم می‌دهد تا در هر جایی که حضور دارند تماس‌های تصویری بی‌سیم با هم برقرار کنند. با محوطه‌سازی هوشمندانه و زیرکانه، آب باران جمع‌آوری و ذخیره شده و فاضلاب تصفیه خواهد شد. یکی دیگر از نکات جالب این است که ماشینی برای جمع‌آوری زباله‌های این شهر وجود ندارد! در عوض سیستمی متمرکز با فشار زیاد زباله‌های تر و خشک را از محل جمع‌آوری از طریق لوله‌هایی که زیر سطح خیابان کار گذاشته شده به بیرون ‌کشیده خواهد شد و…. تمام این اتفاق‌ها در کسری از ثانیه به وقوع می‌پیوندد»….

آنچه بیان شد،‌ تصویری از شهر هوشمند «سونگدو» در یک جزیره مصنوعی در فاصله ۵۶ کیلومتری غرب سئول، پایتخت کره جنوبی است. امروزه با نگاهی دوباره به اهداف ورای ساخت چنین شهر هوشمندی، این پرسش اساسی در ذهن متبادر می‌شود که سونگدوی کنونی، توانسته به اهداف به تعبیری بلند پروازانه خود دست یابد؟ شاید، پیش از هر تحلیل ساختاری در باب لایه‌های زیرساختی سونگدو، پاسخ به این پرسش مستلزم توجه ویژه به نقش شهروندان ساکن در شهرهای این چنینی به عنوان «باشندگان محیط» شهری است. ایده اساسی یک شهر هوشمند در درجه اول، نیازمند شهروندانی هوشمند در مدیریت فعال شهر است؛ شهروندانی داوطلب همراه با حس مسئولیت‌پذیری شهری که دغدغه  اصلی‌شان،‌ شرکت در فعالیت‌های مشارکتی، گردشگری،‌ فرهنگی، آموزشی، مدیریتی و… است. به واقع شهر هوشمند در هسته خود، ضمن ایجاد درگیری‌هم افزا، بنیانی برای یکپارچه‌سازی کارآمد لایه‌های زیرساختی مختلف شهر و تعامل میان شهرها، فناوری و شهروندان را پی ‌می‌ریزد؛ این امر با اولویت دادن به شهروندان، آنها را به ذینفعان فعال در مقابل کاربران منفعل تبدیل می‌نماید. پر واضح است چنین شهری، تلاش دارد شهروندان را به اقدامات مشارکتی دعوت کند تا با تحریک قدرت انگیزشی شهروندان [چه عوامل انگیزشی برون‌خیز در قالب سامانه پاداش‌دهی و امتیاز و چه عوامل انگیزشی درون‌خیز همچون رقابت، نوع‌دوستی و…]، هماهنگی میان فعالیت‌های پیچیده شهری را ایجاد و میسر کند. اگرچه برای محقق، ساختن چنین سامانه‌ای در عمل با مسائل و چالش‌های متعددی مواجه است، بدون شک می‌توان با کمک توانمندسازهای کلیدی از قبیل ایجاد هماهنگی میان فعالیت‌های پیچیده، افزایش عوامل انگیزشی به‌عنوان سازوکار کنترل‌پذیری، آگاهی شهروندان و نهایتا تامین منابع مالی مبتنی بر خدمات رفاهی و حاکمیت زیرساخت‌های شهر هوشمند، به آن جامه عمل پوشاند.

با در نظر گرفتن چارچوب فوق، راهبردهای طراحی بازی که از آن تحت عنوان «بازی‌وارسازی» نام برده می‌شود، فی نفسه با ایجاد مشارکت و تعامل و درگیری هم‌افزا و نیز القای انگیزه، موجبات گردهمایی افراد/گروه‌های منفرد و نیز فعالیت‌های جمعی پیچیده را فراهم می‌آورد؛ این شگردی موثر به منظور هدایت تدریجی رفتار سوژه‌ها در راستای ایجاد ساختار شهری هوشمند است. فرایند بازی‌وارسازی شرایطی را برای شهر هوشمند مهیا می‌سازد که از طریق آن بتوان به شهروندان برای ایجاد مشارکت در تصمیم‌گیری، اطلاع‌سانی بهتر و یا تغییر یا اصلاح عادات خود [تسهیم زیرساخت، ترویج شیوه زندگی سالم]، انگیزه بخشید… در این صورت محیط جدید برحسب زمان و مکان بسیار انعطاف‌پذیر، پویا و کارا خواهد بود. نتیجه چنین راهبردی دانش‌بنیان، اگر مداوما مورد ارجاع قرار گیرد،‌ می‌تواند محیط بازی‌وارشده‌ای را شکل ببخشد که اقدامات اجتماعی در قالب روایاتی که شهروندان تمایل و مشتاق به انجام آن هستند،‌ خواهد بود…. راهبرد حکمرانی همدلانه!

با این تفاصیل، شهرهای هوشمند نیازمند نوعی فرهنگ مشارکتی هستند؛ شرایطی که افراد جامعه از فرصت‌هایی برای حضور فعال و مشارکت یا ارائه راهکارهای معنادار برخوردار هستند. چنین برداشتی از فرهنگ، قاعدتا تنها موانعی اندک برای بیان و مشارکت همراه با حس حمایت جمعی و ارتباط بین اعضای شهر به همراه خواهد داشت…. در این بستر، هدف کلی بازی‌وارسازی کاهش موانع برای شهروندانی است که با فرآیند و محتواهای خاص تعامل دارند؛ بدین منظور، بازی‌وارسازی به عنوان فرآیندی متعامل شناخته می‌شود که شهروند به کمک آن می‌تواند موقعیت‌های شبیه‌سازی شده از شرایط زندگی واقعی شهری را تجربه کند. به عنوان مثال، با توجه به ویژگی «بازنمایی»، در بستری فرضی، شهروند می‌تواند هویت‌های متفاوتی را بپذیرد و تاثیر رویدادهایی را که در زندگی واقعی وی نوعا رخ نداده است را مشاهده کند و روند تصمیم‌سازی برای وی تسهل گردد. در حقیقت بازی‌وارسازی ابزاری برای «یادگیری کاربردی» ارائه کرده، فرصت‌هایی برای مشارکت با برنامه‌های کاربردی معطوف به شهر هوشمند که شهروندان قادر به یادگیری مهارت‌های نو، در گستره وسیعی از عملکردها، روندها و محتواها، فراهم می‌آورد. این سه عرصه [عملکرد، روند و محتوا] را می‌توان از فرآیند بازی‌وارسازی استنباط کرد و نهایتا به درک جامعی از «فرهنگ مشارکتی شهرهای هوشمند» دست یازید. به راستی آیا این رویای غایی سونگدو امکان‌پذیر است؟ آیا هنگامی که کلیت زندگی شهری و جامعه انسانی در راستای هوشمندسازی، بازی‌وار شوند، جامعه به حالت تعادل می‌رسد و نهایتا عدالت اجتماعی را به ارمغان خواهد آمد؟!

 

پی‌نوشت:

فتوت، رامین. (2013, June 17). سونگدو​، شهری که هوشمند است. http://jamejamonline.ir