سعیده قرشی: شهرپژوه/پژوهشگر دکتری کارآفرینی و نوآوری دانشگاه تهران

هشتم مهرماه سال 1399 مطلبی با عنوان «مرثیه‌ای برای فرصت‌های از دست رفته یا داستان یک صندلی بی‌وفا» در این صفحه منتشر شد؛ روایتی کوتاه از سرگذشت کرسی ریاست شهر رشت یا همان شهردار رشت… در سلسله نوشتاری به تاریخ 30 شهریور 1400 در مطلبی با عنوان «شهردار رشت یا داستان بی‌وفایی صندلی ادامه دارد» فراز و نشیب این جایگاه در رشت بحث شد… حال آیا بی‌وفایی صندلی ادامه دارد؟

«خدمت کاندیدای محترم شهرداری:

آیا غذا خورده‌اید؟ من وقتی گرسنه‌ام، حالم بد می‌شود. اصلا انرژی ندارم و برای هر چیزی ناراحت می‌شوم. اگر کسی همیشه گرسنه باشد، هیچ وقت خوشحال نیست و تا وقتی که چنین افرادی در شهر هستند، این شهر هرگز شهر شاد و سعادتمندی نخواهد بود. اگر من شهردار بشوم کارهای زیر را انجام می‌دهم:

رستوران بزرگی در یکی از زمین‌های خالی شهر می‌سازم. امیدوارم که این رستوران با کمک‌های مردم ساخته شود در عوض اسمش را می‌گذارم: رستوران مردم. مواد لازم برای تهیه غذاها در این رستوران از بازار بسیار ارزان خریداری می‌شود. کارکنان این رستوران همگی داوطلب هستند. هر غذا با کمترین قیمت ممکن، تقریبا یک ریل (واحد پول برزیل) فروخته می‌شود. با پولی که در روزهای وسط هفته از رستوران به دست می‌آید، می‌توان در آخر هفته غذای مجانی برای افراد بی‌خانمان و خیابان خواب تهیه کرد».

آنچه خواندید توسط کیم سسیل نویسنده در کتابی با عنوان «اگر من شهردار بشوم… » داستانی از زبان جوانا کودکی که در رای‌گیری برای سمت شهردار در برزیلیا به یکی از کاندیدا نامه می‌نویسد را روایت می‌کند. جوانا به اطراف خود در شهر نگاه کرده است و ]تاکید می‌کنم[ اصلی‌ترین دغدغه‌ای را که متوجه شده اکثر افراد شهرش با آن درگیر هستند با کاندیدای این سمت در میان گذاشته است…

در رثای بی‌وفایی صندلی مدیریت بسیار شنیده‌ایم. معمولا وقتی می‌خواهند مدیری را به یادگار گذاشتن نتایجی مناسب از دوره مدیریتش تشویق کنند این ترجیع بند را تکرار می‌کنند که «این صندلی به کسی وفا نکرده» …. اما در مورد بی‌وفایی کرسی ریاست شهر رشت یا همان شهردار رشت دیگر باید کار به قصیده و مثنوی بکشد … الحق که کرسی چموش شهرداری رشت به این راحتی‌ها به هیچ سوار کاری، سواری نمی‌دهد. ظاهرا رستم می‌خواهد که این رخش را رام کند. طی ۱۹ سال اخیر از سال ۱۳۸۰ تاکنون، برای بیست و چندمین بار رفت و آمدی در این پست صورت گرفت اما این تمام ماجرا نبود.

بار دیگر شهردار و کاربردهای آن

بنا به ماده 55 قانون شهرداری‌ها مصوب سال 1334، تقریبا یک پنجم وظایف شهرداری‌ها مربوط به امورعملیاتی فیزیکی است مواردی نظیر بندهای زیر که در اکثر وبسایت‌های شهرداری‌ها ذکر شده است.

  1. ایجاد توسعه، تنظیف، نگهداری و اصلاح معابر و مجاری آب و فاضلاب
  2. پیشنهاد اصلاحات شهری، صدور پروانه ایجاد و اصلاح کلیه ساختمانهای شهر
  3. مراقبت و تشریک مساعی در امور بهداشت اهالی(برای جلوگیری از امراض همگانی و دفع حیوانات مضر)
  4. تأسیس مؤسسات فرهنگی، بهداشتی و تعاونی و مساعدت مالی به انجمن‌های تربیت بدنی و خانه و مدرسه
  5. تهیه مقررات صنفی و پیشنهاد آن به شورای شهر و مراقبت در امور اصناف، صدور پروانه کسب اصناف، تعطیلی اماکن بی‌پروانه و جلوگیری از ایجاد، تأسیس و ادامه کار مشاغل و اماکن غیر بهداشتی یا مزاحم
  6. اتخاذ تدابیر لازم برای حفظ شهر از خطر سیل و حریق، احداث ابنیه عمومی مورد نیاز شهر(مانند کشتارگاه‌ها،میدان‌ها، باغ کودکان، ورزشگاه ، غسال‌خانه و گورستان و تهیه وسایل حمل اموات)
  7. اتخاذ تدابیر لازم برای ساخت خانه‌های ارزان برای اشخاص بی‌بضاعت و تشریک مساعی با مراکز مسئول حفظ ابنیه عمومی، آثار باستانی، مساجد و غیره
  8. تهیه و تعیین میادین عمومی فروش ارزاق و اتخاذ تدابیر برای فراوانی، مرغوبیت و حسن اداره فروش گوشت و نان شهر و تردد و توقف وسایل نقلیه
  9. پیشنهاد برقراری یا لغو عوارض شهر، تغییر نوع و میزان عوارض، برآورد و تنظیم بودجه و متمم اصلاحیه و تفریغ آن و پیشنهاد و اجرای برنامه های عمرانی (با تصویب شورا)
  10. انجام دیگر امور مصوب شورای شهر

تا این جای کار موضوع چندان پیچیده به نظر نمی‌رسد و ظاهرا شهردار مجری اندیشه نورد شهر بوده و موظف است اهداف خدماتی عام را با راهبردهای شورا هماهنگ کند که این امر لزوما کیفیتی بالاتر از کف خدمات شهر خواهد داشت. اما مشکل  کجاست ….

محدودیت تعداد کلمات فرصت نداد تبصره‌ها و سایر بندهای ماده 55 قانون شهرداری‌ها ذکر شود، اما تبصره‌ها، بندها و به خصوص عباراتی نظیر اصلاح بودجه، فرهنگ‌سازی، تهيه مقررات، تهیه آیین‌نامه و بسیاری دیگر نشان می‌دهد مسئولیت های شهرداری و شهردار بسیار فراتر از اصلاح سطوح آسفالت و جمع آوری زباله و …  است. موجودیت شهر بدون اغماض پیچیده و ارزشمند است، از الزامات زندگی و مدیریت در سیستمی پیچیده این است که عدم قطعیت را بپذیریم و حتی با آن هم‌نوا شویم. به جای اینکه دست‌وپا بزنیم تا به طور وسواسی و دقیق نتایج را پیش‌بینی و کنترل کنیم، نیاز داریم تا سیستم‌هایی طراحی کنیم که به اندازه کافی در برابر طیف گسترده‌ای از آینده‌های ممکن، انعطاف‌پذیر و مقاوم باشند.

در وضعیتی قرار داریم که ده درصد از جمعیت جهان در 30 کشور برتر زندگی می‌کنند و در حال حاضر نیمی از کل جمعیت جهان در شهرها زندگی می‌کنند این یعنی جهان در سطح بی‌سابقه‌ای از شهرنشینی است. مسیر رشد سریع جمعیت شهری برای توسعه پایدار و زندگی بهتر به یک امر ضروری نیاز دارد. گسترش شهرها با انواع مختلفی از چالش‌ها روبرو است. جالب توجه است که شهرها کمتر از دو درصد از سطح زمین را اشغال می‌کنند در حالی که ساکنان شهری بیش از سه چهارم منابع طبیعی جهان را مصرف می‌کنند و بیشترین سهم را از انتشار گازهای گلخانه‌ای دارند. این‌ها یعنی موضوعات شهری بسیار پیچیده شده‌اند و رویکردهای بین رشته‌ای در معنای واقعی عبارت و نه تقلیل یافته به یک شعار باید لحاظ شود.

شهرها نیازمند ارزش‌آفرینی‌های جدید هستند، ارزش‌آفرینی‌هایی با نیروی محرکه نوآوری و در جهت ارتقای کارآفرینی شهری و اقتصاد شهری؛ این مسیری است که هوشمندسازی و پایداری نیز در آن در حرکت‌ است.

در حالی که مشغول به تعریف و بازتعریف شهردارهایمان هستیم،  دنیا به طور اعجازآوری در حال تغییر است و سرعت تغییرات با مقیاس سن و سال ما مطابقت ندارد و وقتی به ده سال یا بیست سال گذشته فکر می‌کنیم گویا سبک زندگی ما صدها سال زمان را به خود دیده که اینگونه متحول شده است.

اطلاعات زیادی در اختیار ماست، کلان داده‌های شهری با ما حرف‌ها دارند، سرعت فراگیری تکنولوژی و حجم و سرعت تولید دانش بسیار متحیر کننده شده است؛ در وضعیتی قرار داریم که به روز بودن در موضوعات مرتبط با شهر به شدت نیاز به صرف انرژی و زمان دارد، اینکه تنها دانش آموخته دانشگاه خوبی باشیم و یا سابقه کاری مرتبط داشته باشیم کافی نیست، باید بسیار بخوانیم، بدانیم، مشاهده کنیم، تجربه کنیم و تحلیل کنیم تا پیچیدگی موضوعات شهری را عمیقا درک کنیم و بتوانیم موثر و راهگشا باشیم و این موضوعات پیچیده‌تر از آن است که با صرف استفاده واژگانی از نوآوری و کارآفرینی و البته در مواردی اختصاص ساختمانی به آن، قرار باشد به نتیجه‌ای برسد. باید مثل «جوانا» در داستان «اگر من شهردار بشوم»، آگاهانه به تمام وجوه رشت و استراتژی‌های کشور نگریست، دغدغه و مسئله اصلی را شناسایی کرد و اقدامی سریع، زودبازده و اجتماع محور نزدیک به ایده رستوران جوانا برای آن ارائه داد. اقدامی که پرطمطراق نیست اما ماندگار و پایدار است.

اتفاق نظری در میان متخصصان دست کم در سال‌های اخیر وجود دارد که برای جلوگیری از بروز بحران شهرنشینی سریع، لازم است شهرها با نوآوری شهری همراه باشند و بر اساس آن عمل کنند. برای رسیدن به این هدف، هوشمندسازی شهرها یک رویکرد جدید به توسعه شهری است. به قول ضرب‌المثل معروف «بحران مادر نوآوری است» این موضوع در مورد شهرهای هوشمند نیز صدق می‌کند.

لازم به ذکر ]شاید چند باره است[ که مفهوم بنیادین شهر هوشمند بر خلاف آنچه معمولا از آن برداشت می‌شود یک ماهیت سنجه‌ای برای تشخیص میزان «هوشمندی» شهر نبوده، بلکه تلاش یک شهر برای هوشمندسازی خود را، مورد بررسی قرار می‌دهد. به تعبیری دیگر مفهوم «شهر هوشمند» (Smart City) بیانگر تبلور «نوآوری شهری» در حکمروایی و سیاست در کنار بهره‌مندی از فناوری و البته تعریف تاکتیک مناسب برای نیل به این مقصود است. شهر هوشمند را در یک تعبیر عملیاتی می‌توان یک تعامل متمرکز نوآورانه در فناوری، حکمروایی، سازمان، سیاست و تاکتیک‌های تحقق این مسیر دانست.

رویکرد شهر هوشمند به عنوان راهی برای حل مشکلات به ارث رسیده بر اثر شهرنشینی سریع است. از آنجا که مشکلات درهم‌تنیده شهرنشینی، شامل جنبه‌های اجتماعی و سیاسی نیز می‌شود استراتژی‌های سازمانی هوشمندانه شهر برای نوآوری باید توجه به مدیریت و سیاست را نیز در کنار فناوری منعکس کند. در حالی که مفسران تمایل دارند که ابعاد فن آوری یک شهر هوشمند را مورد توجه قرار دهند، معماری سازمان و سیاست‌گذاری و تعیین استراتژی برای آن مورد توجه زیادی قرار نگرفته است. معنای هوشمندی در بافت شهری یا یک کلانشهر نه تنها نشانگر استفاده از مهمترین فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات است، بلکه مهمتر از همه اصول نگران‌کننده مربوط به مدیریت و سیاست را هدف‌گذاری می‌کند.

فرخوان‌های سرمایه‌گذاری بدون سرمایه‌گذار، طرح‌های پژوهشی بدون راهکارهای عملیاتی و شرح خدمات دقیق، فعالیت‌های اجرایی بدون تفکر آینده پژوهانه، …. آیا همه و همه نمی‌گوید باید تحولی در روش‌ها و رویکردها برای شهر رشت پدید آید؟

هوشمندسازی و نوآوری، راهی که روشن می‌نماید…

نوآوری به ساده‌ترین شکل، بیانگر تازگی در عمل و ایده‌های نو در فرایند تعیّن آن [به عبارتی، طرحی نو در‌انداختن، نه لزوما با شکافتن سقف فلک] است. تعابیر کوتاه اشاره شده، فقط بر جدید بودن «ایده» تاکید نداشته، نفس «عمل نو» نیز باید منعقد شود. مقصد و مقصود «نوآوریِ شهر هوشمند» تلاش یک شهر برای دریافت، درک، برنامه‌ریزی و نهایتا انجام هوشمندانه همه امور است؛ تنظیمات و سنجه‌های شهریِ نوآور برای افزایش کارایی حکمروایی/مدیریتی، فرایندی، عملیاتی و نهایتا کیفیت زندگی متبادر بر آن به واسطه پیشرفت در فناوری اطلاعات و ارتباطات و زیرساخت‌های مربوطه، میوه، ساقه [بخوانید آوند] و ریشه درخت هوشمندی به طور توامان است.

نوآوری می‌تواند در محصول، خدمت و فرایند متجلی شود؛ پیوند بین مولفه‌های تعریف یک شهر هوشمند در بهینه‌سازی زیرساخت‌ها، فرایندها و سنجه‌ها برای تحقق چشم‌اندازها، خود، فراگردی (فرایندی با ویژگی رفت و برگشتی و خوداصلاحی) است که «نوآوری شهر هوشمند» نام دارد. زمینه‌های بُروز نوآوری شامل موقعیت [زمینه‌های جدید]، راهبرد [یا اهداف جدید]، حکمروایی [اشکال جدید مشارکت شهروندان] و بلاغت [زبان جدید و مفاهیم جدید] خواهد بود.

قبل از بیان جزئیات «شهر هوشمند» به عنوان یکی از تجلیات ماهوی نوآوری، درک عناصر اصلی مفهومی آن ضروری است. باید در نظر داشت که خود مفهوم شهر هوشمند، مفهومی در حال ظهور بوده، تعاریف و مفهوم‌سازی‌های معطوف به آن در حال تکمیل است. در ادامه به تعدادی از توصیفاتی که به درک مفهوم شهر هوشمند کمک می‌کنند، اشاره می‌شود:

۱. شهری که از لحاظ عملکردی بر پایه اجزای هوشمند و فعالیت‌های شهروندان، آینده‌نگر عمل می‌کند.

۲. شهری که توجه به زیرساخت‌ها برای اقدام در شرایط بحرانی از اصول آن است.

۳. شهری که زیرساخت‌های فناوری اطلاعات، زیرساخت‌های اجتماعی و زیرساخت‌های تجاری در خدمت به ارتقا شعور جمعی شهر و تقویت سرمایه اجتماعی عمل می‌کنند.

۴. شهری که با ترکیبی از فناوری اطلاعات و ارتباطات و دیگر تلاش‌های سازمانی، طراحی و برنامه‌ریزی برای خنثی‌سازی و سرعت بخشیدن به فرآیندهای دیوان‌سالارانه و کمک به شناسایی راه‌حل‌های نوآورانه جدید، در ماراتن مدیریت معمولا پیشرو است .

۵. شهری که  استفاده از فن‍‌‌‌اوری‌های هوشمند برای بهبود مولفه‌ها و خدمات زیربنایی شامل اداره، آموزش، مراقبت‌های بهداشتی، ایمنی عمومی، املاک و مستغلات، حمل و نقل و برنامه‌های کاربردی بهم پیوسته و کارآمد را در اولویت قرار می‌دهد.

بر اساس توصیفات ارائه شده، مولفه‌ها و گام‌های اصلی در تعریف شهرهای هوشمند را می‌توان به قرار زیر خلاصه کرد:

– زیرساخت‌ها برای شهر هوشمند مهم هستند.

– فناوری شرط لازم برای ایجاد شهر هوشمند است، اما لزوما مهم‌ترین عامل آن نبوده، برای تحقق آن شرایط کافی را مهیا نمی‌کند.

– ترکیب، اتصال و ادغام سامانه‌ها و زیرساخت‌ها برای هوشمندی یک شهر اساسی است [این گام نیازمند طراحی و تاکتیک‌هایی ویژه است].

– فرایندها (پروسه‌های عملیاتی چگونگی هوشمندسازی شهر) از اهمیت بالایی برخوردار است.

– شهر هوشمند در درجه اول مربوط به فناوری نیست بلکه به معنای تحول و بهبود خدمات و تعاملات فی‌مابین شهر و شهروند بوده، که معمولا دیجیتالی شدن تنها بخش فیزیکی آن است.

– یک شهر هوشمند باید پلتفرم لازم برای حضور [و بعضا ظهور] اقتصاد هوشمند، حکمروایی هوشمند، تحرک و تعامل هوشمند، محیط هوشمند، شهروندان هوشمند و… نهایتا زندگی شهری هوشمند را پیش‌بینی و پایه‌گذاری كند.

ظرفیت بالقوه فناوری‌های هوشمند نظیر حسگرها، فناوری‌های مرتبط با تلفن همراه، فناوری‌های مجازی، رایانش ابری و… شبکه‌های دیجیتال مانند بی‌سیم، موبایل و شبکه کلان‌شهری (metropolitan area network/MAN) و… در کل آنچه این‌ روزها فناوری معطوف به انقلاب چهارم تلقی می‌شود، با چالش ناسازگاری بین سامانه‌های قدیم و جدید، عدم وجود دانش لازم و نهایتا امید بیش از حد به فناوری روبرو است. شهر هوشمند خدمات قابل تعامل با امکان اتصال همگانی را فراهم می‌کند؛ برای ساختن یک شهر هوشمند، لازم است فناوری به آسانی در سامانه‌ها، سازمان‌ها، پلتفرم‌ها و فرایندهای حکمروایی، آژانس‌ها، زندگی و فرهنگ روزمره شهروندان و مشاغل و نهایتا در نحوه ادراک و برخورد با محیط و در محیط ادغام شود [شاید استعاره فیلم‌های علمی-تخیلی آینده‌نگر مثال خوبی برای این نوع از ادغام باشد].

عملکرد فناوری به مدیریت موثر آن بستگی داشته، سامانه‌ها و زیرساخت‌ها در جوامع هوشمند فقط تمریناتی برای بکارگیری و استفاده از فناوری نیست و نوآوری در ذات فناوری نیز نیاز به سازماندهی و سیاست‌گذاری دارد. نوآوری نیازمند شیوه‌های مدیریت برای برآوردن بهتر نیازهای فناوری و سیاست و در ادامه تغییر مدام در آن است؛ بنابراین پیشرفت در مدیریت/حکمروایی و سیاست‌های شهری برای امر نوآوری ضروری است. در ادامه تعریفی از کلیدی‌ترین مولفه درگیر در موضوع، ارائه می‌شود:

نوآوریِ فناوری: مکانیسم [سازوکار] تغییر و ارتقا ابزارهای فناوری برای بهبود خدمات و ایجاد/استفاده از ابزارهای بهتر در صورت امکان.

نوآوریِ سازمان: سازوکاری برای ایجاد مدیریت و قابلیت‌های سازمانی برای استفاده موثر از ابزارها و شرایط فناورانه.

نوآوریِ سیاست: سازوکاری برای پرداختن به مسائل نهادی و مشکلات شهری غیرفنی [معمولا اجتماعی] و ایجاد شرایطی که یک شهر هوشمند را امکان‌پذیر سازد.

معماریِ «پروژه نوآوری»: نوآوری شهر هوشمند را می‌توان به عنوان یک پروژه توصیف کرد؛ فرآیندهای کسب‌وکار و زیرساخت‌های فناوری اطلاعات منعکس کننده این موضوع است. استانداردسازی و ادغام مدل عملیاتی سازمان/شرکت و یا ادغام فرایندهای کسب‌وکاری و استانداردسازی تجارت در این تعریف جای دارد. بنابراین معماری پروژه یک موضوع صرفا منشعب از فناوری اطلاعات نبوده، یک مسئله تجاری/کسب‌وکاری است. معماریِ نوآوری نه تنها مورد استفاده شرکت‌ها قرار می‌گیرد بلکه به بدنه حکمروایی، معماری سازمانی و مدل‌سازی فرایندهای تجاری نیز مرتبط بوده، در واقع به دنبال راهی برای سازماندهی و ظهور نوآوری مدیریتی برای تغییر دیوانسالاری سنتی است.

مدیریت دانشِ متعامل: نوآوری شهر هوشمند سطح پیشرفته مشارکت و ادغام اطلاعات و دانش را لازم دارد؛ در این راستا، قابلیت همکاری مدیریتی در سازمان‌ها و برنامه‌ها کلید اصلی اطلاعات متقابل سازمانی محسوب می‌شود. ادغام و تعاملی‌سازی دانشِ لازم برای ارائه فناوری اطلاعات و ارتباطات به طور فزاینده‌ای به عملکرد متعامل سازمانی منجر می‌شود. این مفهوم در واقع در معنای حمایت از قابلیت همکاری فراتر از پارتیزاسیون سیاسی […و حوزه‌ها و نهادها] و تعریف استراتژی [راهبرد] و تاکتیک برای به حداکثر رساندن ارزش دانش/اطلاعات و از بین بردن مرزها در عین مدیریت و تنظیمات حد و مرزها است.

اقداماتی کوچک اما موثر

در قرن بیست‌ویکم، ویژگی پاسخگویی شهرها به جمعیت رو به رشد و متنوع، شرایط اقتصادی متفاوت، فناوری‌های جدید و جو در حال تغییر، حیاتی و هویت‌بخش است. اقدامات کوتاه مدت، پروژه‌های مبتنی بر اجتماع/جماعت و اهالیِ مجتمع‌های زیستی [از حضور در پارک‌های محله‌ای و عمومی گرفته تا شکل‌دهی ابتکارات خیابانی و…] به ابزاری قدرتمند و سازگار با فعالان شهری، برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران و… تبدیل شده‌، به اعتبار خاستگاه به دنبال ایجاد بهبودهای پایدار در شهر و فراتر از آن ایجاد تطابق با وضعیت در حال گذار هستند.

تغییرات سریع و اغلب کم  هزینه و البته نوآورانه و خلاقانه، ماهیت «جنبش شهرسازی تاکتیکی» را شکل می‌دهند. ایجاد میادین فعال و یا تبدیل فضاهای مانند پارکینگ‌های شهری به مکان‌هایی برای دورِ هم بودن، بازارهای موضوعی و یا موقتی و…، علاوه بر کسب حمایت عمومی می‌توانند آغاز و البته آزمونی برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های دائمی باشند؛

نوع از فعالیت‌ها می‌توانند نقشی الهام‌بخش برای راهبران مدنی در تجربه و شکل دادن فضاهای شهری به شیوه‌ای جدید ایفا کنند. شهرسازی تاکتیکی به تعبیری، گرایش یا جنبشی است به سوی «تعمیر» شهر و خودانجامی [D.I.Y]  در عرصه شهرسازی با هدف ارتقا تجربه زندگی/زیستِ شهری/شهروندی از طریق برنامه‌های اقدام و اجرا در راستای بهسازی وضعیت. ویژگی‌های اصلی این نوع پروژه‌ها مشمول [و نه محدود] بر مقیاسِ کوچک، موقتی‌بودن، کم‌هزینه بودن، سریع‌الاحداث بودن، عدم رسمیت و خوداتکایی بوده، حائز ذاتی مشارکتی و هدایت شده توسط چالش‌ها و نهایتا ظرفیت‌های اجتماعی هستند؛ این رویکردها اغلب توسط معماران، هنرمندان، صاحبان مشاغل، کارآفرینان و طراحان شهری خلاق که خارج از محدوده معمول حرفه‌ای کار می‌کنند، شروع می‌شوند.

به اعتبار نتیجه در این تعریف یک «تاکتیک» در معنای استقرائی، در اصل کنشی است که رویدادها را دستکاری کرده، آنها را به فرصت تبدیل می‌کند. بنابراین تعریف می‌توان به روشنی نتیجه گرفت که اهمیت شهرسازی تاکتیکی نه صرفا به دلیل مقیاس کوچک و قابل دسترس بلکه با توجه به ایجاد فرصت و خدمتی که به راه‌اندازی اثرات بزرگ و درازمدت می‌انجامد، برای شهر ضروری است

شهرسازی تاکتیکی، اقدام کوتاه مدت با اثرات بزرگ

اگرچه تغییر و تحولات کوچک‌مقیاس شهری موضوعی جدید نیست، اما اصطلاح «شهرسازی تاکتیکی» در دهه اخیر در قالب یک مفهوم شهری مورد توجه قرار گرفته‌است. از آنجا که این اصطلاح جدید است، مطالعات نسبتا کمی در مورد «شهرسازی تاکتیکی» و پیامدهایی که این جنبش در شهرهای امروز دارد، انجام شده است.

در این میان، لیدون و گارسیا به عنوان دو صاحب نظر در حوزه شهرسازی تاکتیکی، اقدامات کوتاه مدت را پروژه‌های مبتنی بر اجتماع/جماعت تعریف می‌کنند که به ابزاری قدرتمند و سازگار با فعالان شهری، برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران تبدیل شده‌است.

ادبیات موضوع شهرسازی تاکتیکی با تاکید بر برنامه‌ریزی در شهرها، موضوع اعمال ابتکار عمل از پایین به بالا را مورد مداقه قرار داده، نهایتا شهرسازی تاکتیکی را به عنوان میثاقی «در دسترس و زودبازده» برای بهره‌مندی و توانمندسازی جوامع معرفی می‌کند. هنگامی که یک پروژه شهرسازی تاکتیکی توسط شهروندان رسمیت یافت، روح جامعه را منعکس می‌کند و البته بسیار سریع‌اجرا است.

؛ در اینجاست که برنامه‌ریزان باید تلاش کنند تا از انرژی و خلاقیت شهروندان در راستای اثرات بزرگی مانند احساس تعلق و تعهد به شهر و یا سرمایه‌گذاری در فرصت ظهور یافته، استفاده کنند. پروژه‌های شهرسازی تاکتیکی از نظر دامنه، اندازه، بودجه و پشتیبانی به طور قابل توجهی متفاوت هستند. پروژه‌ها معمولاً با مداخلاتی با انگیزه‌هایی اساسی آغاز می‌شوند و به سایر نقاط شهر [یا حتی شهرهای دیگر/کشورهای دیگر] گسترش می‌یابند و در بعضی موارد توسط حکمروایان و تصمیم‌گیران شهر به عنوان بهترین روش‌ها پذیرفته می‌شوند.

در کتاب این دو پژوهشگرِ تاثیرگذار چند ویژگی اصلی بیان شده است که این امکان را معمولا ایجاد می‌کنند تا شهرسازی تاکتیکی به موفقیت برسد؛ یک جنبه اساسی از شهرسازی تاکتیکی، تلاش برای همکاری با شهر و محله در راستای  ایجاد تغییرات پایدار است.

آنچه که پروژه‌ای را لایق وصف «تاکتیکی» می‌کند هدف آن است و لاجرم مداخله کوتاه مدت باید در چارچوب تحولات بلند مدت تعین یابد. جنبه مطلوب دیگر مداخله تاکتیکی این است که این نوع پروژه‌ها به راحتی در مناطق دیگر شهر یا محله قابل تکرار بوده از این طریق می‌توانند به الگویی در شهر بدل شوند و به طریق اولی راهبران/حکمروایان شهری در موقعیتی خواهند بود که از منابع محدود خود برای ارزیابی و اعمال بهترین ابتکار عمل استفاده کنند .

پروژه‌های تاکتیکی به سیاقی نوآورانه بیشتر مبتنی بر شهروندان بوده، اغلب در مورد فضاهایی که به دلیل کاستی‌های روند موجود در ساخت، مدیریت و طراحی به نتایج مورد نظر دست‌ نیافته‌اند با نگاهی نقادانه به ارائه راه‌حل‌های مردم‌گرا می‌پردازد. مشارکتی که شهرسازی تاکتیکی مطرح می‌کند با اصلاح و به چالش کشیدن مرزهای تحمیل شده توسط برنامه‌ریزان، معماران، طراحان، سیاست‌گذاران و سیاستمداران، قلمروهایی نو را تعریف کرده، عینیت می‌بخشد به تعبیری دیگر شهرسازی تاکتیکی یک رویکرد [به اصطلاح] چریکی به طراحی شهری است که جوامع را به خود جلب می‌کند   بدون اینکه در روند کند رسمی رایج در حکمروایی شهری گرفتار شده یا با سیاست گذاری روند فرسایشی یابد. این الگوی مشارکت «مدنی» لزوما همساز با اشکال سنتی‌ و از پیش تعیین شده نبوده، به عنوان شکلی از فعالیت‌های مردمی، از نیاز به خودشناسی در سطح جامعه محلی/محله‌ای پدید می‌آید و اغلب به دنبال کسب تایید یا اجازه حکمروایی شهری نیست و البته لزوما آن را به چالش نیز نمی‌کشد.

 

رشت، کارنوال فرصت‌های از دست رفته

صرف نظر از اینکه در سرزمینمان متداول است هر نسلی خود را نسل سوخته بداند و اصولا تلقی عموم از فرصت امری سوخته است. اما از حق نگذریم رشت وادی فرصت‌هایی است که می‌توانند هر مدیر اهل فرصت‌شناسی را سرشار از افتخار کند. چرا راه دور می‌رویم همین تالاب عینک، بازمانده از میان خاطره‌ استخرهای حاشیه‌ شهر. پتانسیلی تا این اندازه بزرگ چطور از چشم‌ها پنهان شده؟ چند بازدید کننده دارد؟ چه اقداماتی برای حفظ و استفاده به عنوان منظر شهری صورت گرفته است؟ اخبار پیرامون آن محدود شده به  خاطره‌ ناصرالدین شاه در زمستان سال 1286 ه.ق، کوچ هر ساله برای پرندگان مهاجر سیبری تا همین چند سال پیش، نبودن تحت پوشش کنوانسیون رامسر، برداشت گونه‌ مهاجم و پاک‌سازی تالاب توسط گروه‌های مردم نهاد و تنها با دو قایق و البته بازدیدها و طرح‌های توسعه‌ بسیار و بزرگ و بسیار پر طمطراق!

کمی آن طرف‌تر ساغری‌سازان، بناهایش که تک تک تبدیل به آپارتمان‌های بی کیفیت چهارطبقه روی پیلوت می‌شود و این قطب سرمایه‌گذاری و گردشگری به کوچه‌های تنگ بساز و بنداز تقلیل یافته، طرح‌های بازآفرینی که برروی کاغذ مانده و بدون متولی که افق آینده را درک کند، این دست و آن دست شده و در حد بازسازی و مرمت چند بنای محدود تقلیل یافته؛ یا کمی آن طرف‌تر پارک شهر … رودخانه‌ها … پیاده راه فرهنگی شهر با آن همه جداره شهری ناب که لانه کبوترها شده … فرصت‌های کارآفرینی اجتماعی و نوآوری شهری که قربانی عدم توجه به تخصص در این حوزه شده …  همین مناطق حوالی دفتر روزنامه فریاد می‌زند ای شهردار فرصت شناس بیا به من برس و سوار بر رخش افتخار کرسی شهرداری رشت را هم کرسی پرتاب کن. مگر نه این است که شهرداری تهران بارها نقش سکوی پرتاب را داشته است؛ اما کو گوش شنوا، هنوز هم دارد فریاد می‌زند …

عکس: سمانه کیان