هر روز در دنیای شرکت‌ها زمان زیادی صرف بحث نوآوری در کسب‌و‌کار  می‌شود، با این حساب باید تاکنون همه چیز را در مورد نوآوری فهمیده باشیم، درست است؟

در بیست سال گذشته زمان زیادی را صرف صحبت در مورد نوآوری کرده‌ایم، اما به نوعی نوآوری اصیل بسیار گریزپا به نظر می‌رسد… .

چرا عبور از صحبت صرف در مورد نوآوری تا این اندازه دشوار است؟ بدیهی است که دلایل معتبر زیادی وجود دارد؛ برخی می‌گویند مسئله منابع است، دیگران می‌گویند به دلیل ریسک‌های معطوف به آن است و همچنین بسیاری از عوامل دیگر یاد می‌کنند، اما بحث نوآوری یک زاویه دیگری نیز دارد که آنطور که باید به آن توجه نمی‌شود، «تجمیع».

تجمیع و نوآوری از طرق مختلف و مهمی به هم مرتبط‌ اند که اغلب نادیده گرفته می‌شود. در این مقام توسعه یک محیط فرهنگی که باعث رشد نوآوری شود بسیار مهم است. تجمیع در نوآوری در معنای کاربرد هماهنگ نوآوری در علم، فناوری، اجتماع و تجاری‌سازی برای توسعه راه حل‌ برای چالش‌های پیچیده است.

مدیریت نوآوری مدرن و انتقال دیجیتال به طور فزاینده‌ای نیاز به تجمیع پایدار استراتژی‌ها، توانایی‌ها، ذینفعان ]با ذهنیت‌های مکمل گاه گاه متناقض[ دارد.

مدیریت نوآوری و تحول دیجیتال مبتنی بر گشودگی، همکاری و تفکر سیستمی یکپارچه است.

نوآوری و تحول به طور جداگانه انجام نمی‌شود. آینده متعلق به سازمان‌ها و افرادی است که در زیست‌بوم‌های به هم پیوسته رشد می‌کنند. در نتیجه، همسویی موفقیت آمیز ذینفعان متنوع و مکمل، شامل علایق، استراتژی‌ها یا ذهنیت‌های فردی، یک قابلیت اجباری است.

مدیریت نوآوری و تحول دیجیتال به رویکردهای یکپارچه و جعبه ابزاری نیاز دارد.

مدیریت نوآوری مدرن به جای استفاده از رویکردهای یک طرفه یا استفاده بیش از حد از ابزارهای خاص، از فرایندها و جعبه ابزار یکپارچه استفاده می‌کند. با توجه به شرایط واقعی، با استفاده از رویکردها و ابزارها در ترکیب با دیگران، بهترین مسیر روی می‌دهد.

از آنجا که تجمیع  جریان اطلاعات را از برنامه‌های جداگانه در سراسر سازمان (و همچنین خارج از آن) فراهم می‌کند، یک مرکز اطلاعاتی را در بین واحدهای تجاری مختلف ایجاد می‌کند، نه تنها همکاری را افزایش می دهد بلکه سرعت فعالیت تیم‌ها را نیز افزایش می‌دهد.

سازمان‌ها به جای اینکه با یکپارچه‌سازی‌هایی که می‌توانند باعث بهره‌وری، صرفه‌جویی در هزینه‌ها، نوآوری بیشتر برای مشتریان شود، عموما در سیستم‌ها و زیرساخت‌های موجود سرمایه‌گذاری می‌کنند که در تناقض با نوآوری است.

رهبران ارشد نوآوری در سازمان‌ها لازم است پیوند نوآوری با استراتژی را برقرار کنند و با ایجاد تمرکز، تعامل و اشتیاق برای نوآوری و البته هدایت بودجه و منابع به سمت برنامه‌های خوب نوآوری را جهت دهند، ایده‌های خوب را به عنوان مدل‌های جدید تجاری، هدایت محصولات و خدمات را به بازار تسریع کنند و اطمینان حاصل کنند که فرایندها و معیارهای مربوطه وجود دارد بنابراین نوآوری پایدار و یکپارچه شکل می‌گیرد.