رعنا سهرابی کارشناس ارشد معماری

«شهر حافظه‌ای سازمان‌یافته است، زنان افراد فراموش‌شده‌ی تاریخ‌اند.» (هانا آرنت)

ادبیات پژوهشی در باب نگاه به شهر از منظر زنان را که مورد بررسی قرار دهیم بی‌شک با پرسش‌هایی از این جنس مواجه می‌شویم: جغرافیای شهری تا چه حد، برای زنان نسبت به شهر حق قائل بوده است؟ آیا موقعیت فرودست زنان در اجتماع شهری امری طبیعی و زیست‌شناختی است؟ زنان در هیاهوی مردانه‌ی شهرها چه جایگاهی دارند؟

هاروی به نقل از هانری لوفور، در کتاب حق به شهر بیان می‌کند مردم در خلال زندگی روزمره‌ی مدرن چرخ‌دنده‌های ماشین سرمایه‌داری شده‌اند! سیطره‌ی نیروی سرمایه در عرصه‌های مختلف جامعه، اشکال متفاوتی از نابرابری را به وجود آورده است؛ بنابراین فضا در بازتولید روابط نابرابر اجتماعی نقش مهمی را ایفا می‌کند.

مهدی‌زاده در کتاب زنان، شهر و شهرسازی می‌نویسد، فضا در شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری خود به کالا تبدیل‌شده است تا فرآیند گردش سرمایه دچار وقفه نشود و سودآوری همچنان به‌منظور حفظ و بازتولید روابط تولیدی اجتماعی نابرابر کنونی ادامه یابد. سرمایه‌داری با کنترل و کاهش دسترسی افراد و گروه‌های اجتماعی، به‌ویژه زنان به فضا امکان تغییر و تحول را از بین می‌برد. چراکه فضای جدید امکان تولید روابط جدید را در خود دارد؛ روابطی که روابط مسلط و نابرابری را که دربردارنده‌ی وجوه همزمان سرمایه دارانه و مردسالارانه است به چالش می‌کشد. به‌این‌ترتیب سرمایه‌داری مردسالار با تولید فضای خاص خود و جلوگیری از تولید روابط اجتماعی جدید بر فضا سلطه می‌یابد. مردسالاری با تأکید بر تفاوت‌های زیست‌شناختی برای زنان همان نقش «جنس دوم» در نظر گرفته است. این تفکر که امروزه تبلور فضایی یافته، سلطه‌ی خود را با تفکیک فضاهای شهری بر اساس جنسیت اعمال می‌کند. جداسازی جنسیتی فضاها (مثل پارک‌های ویژه، اتوبوس‌ها، تاکسی با رانندگان زن برای استفاده زنان) به‌منظور امنیت و مشارکت بیشتر زنان در درازمدت پیامدهای جامعه‌شناختی در پی دارد.

در این میان معماران و شهرسازان بی‌گناه نبوده‌اند. تحقیقات روان‌شناسان محیطی رابطه‌ای قوی بین خشونت و محیط فیزیکی-اجتماعی را نشان داده‌اند. چارلز هورتن، جامعه‌شناس معاصر عنوان می‌کند که آسیب‌های اجتماعی بیشتر به سوی نقاط و فضاهایی روان می‌شوند که زمینه‌ی لازم را برای به فعل رساندن و تداوم آنها داشته باشند. فضاهای بی دفاع شهری معلول اتفاقاتی هستند که در شهر رخ می‌دهند. به طور مثال، تفکیک کاربری‌های مسکونی و تجاری از هم سبب خلوت شدن بعضی از مناطق خاص شهری شده است. نصب بیلبوردهای تبلیغاتی بزرگ بر جداره‌ی پل‌های عابر پیاده، عدم نورپردازی صحیح مناطق مسکونی در بعضی نقاط شهر، عدم تلفیق فضای سبز با بدنه‌ی اصلی شهر و درنتیجه متروک ماندن پارک‌ها، متروک ماندن ساختمان‌های شهری، پیاده‌روهای تنگ همگی به حادث شدن انواع خشونت‌ها و احساس عدم امنیت زنان در شهرها منجر و موجب دور ماندن آن‌ها از فضاهای شهری می شود که به تصرف خیابان توسط هم‌قطاران مذکر آن‌ها می‌انجامد. می‌توان گفت معیارهای شهرسازی مدرن خصلتی مردانه یافته و سیاست‌های شهری برای تشویق بیشتر حضور زنان صرفاً به تفکیک جنسیتی پارک‌ها و وسایل حمل‌ونقل عمومی برای زنان بسنده کرده است.

در این بین اما استان گیلان پیشینه‌ی متفاوتی دارد … نگاه تاریخی به مقوله جایگاه زنان در آنچه فضای جمعی خوانده می‌شد و در ارتباط با نوع معماری این منطقه بود به سبب خانه‌های برون‌گرا، ایوان‌های سرتاسری، نوع خاص چیدمان بناها در بافت …  همه در ایجاد تعالی فرهنگی این منطقه تأثیری غیرقابل انکار داشت. از طرفی تقسیم کار جنسیتی در گیلان، آیین شالیزار نشانه‌ی واضحی از حضور جمعی زنانه بوده‌است. روابط اجتماعی، زن را به‌عنوان عنصر جنسیتی از جامعه جدا نکرده بود؛ اما این رویکرد بومی و عموماً روستایی در معماری تا چه حد بر بدنه‌ی اصلی اجتماع شهری کنونی تأثیر گذاشته است؟ آیا شهرسازی مدرن در تقسیم کار فضایی خود نوعی تمایز پنهان میان فضای عمومی (مذکر و تولیدی) و فضای خصوصی (مؤنث و مصرفی) به کار نبرده است؟ آیا تمهیدات لازم برای حضور زنان، در جهت برابر سازی فضای عمومی شهر، در شب‌های زنده‌ی استان گیلان، اندیشیده شده است؟ آیا زنان حاشیه‌ای از امکان برابری برای حضور در فضای شهری مرکزی برخوردارند؟ به‌راستی دور ماندن زنان از فضاهای شهری خاص در ساعاتی خاص به دلیل عدم امنیت موجب تداوم ستم خاموش بر آن‌ها نمی‌شود؟  … و سئوالاتی بسیاری  از این دست که لازم است مطرح شود …

حضور زنان مستلزم نوآوری‌های وسیعی در سیاست‌های شهری است تا در اقیانوس پرتلاطم شهر به‌طور طبیعی و در همه‌ی ساعات، آزادانه حضور یابند. جین جکوبز در کتاب زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکا سعی می‌کند این باور را هرچه بیشتر گسترش دهد. او می نویسد: «آری، زنان در باب شهر حرفی برای گفتن دارند و ما با گوش ندادن به آن زندگی خودمان و آن‌ها را فقیر کرده‌ایم»

1)زنان، شهر و شهرسازی، جواد مهدی زاده

2)تولید فضای جنسیتی، بازتولید روابط اجتماعی نابرابر، آناهید شیر خدایی

3)ترجمه مدرنیته، مارشال برمن، ترجمه مراد فرهاد پور