منا جباری دانشآموخته دکتری شهرسازی و برنامهریزی شهری از پرتغال (University of Minho)، که تحصیلات کارشناسی ارشد طراحی شهری را در دانشگاه علم و صنعت و کارشناسی معماری را در دانشگاه آزاد قزوین سپری کردهاست؛ فردی فعال با سابقه بیش از یک دهه مدیریت پروژه در کنار حضور در دفاتر مهندسان مشاور در عرصه برنامهریزی شهری و معماری است. علاقه و فعالیت فعلی وی اجرا و طراحی «شبکه پیاده هوشمند» با هدف یافتن پایدارترین راهحل برای شهر است؛ مطالعات ارزشمند او در دوره «پسادکتری» نیز این حیطه را پوشش میدهد. گفتگوی پیشرو به سبک «خیلی دور خیلی نزدیک» با کمک اینترنت به میزبانی سعیده قرشی شکل گرفته است.
—————–
– اجازه بدهید با این پرسش آغاز کنم که ایده «شبکه پیاده هوشمند» چطور در ذهن شما شکل گرفت؟
۱۵ سال پیش یا بیشتر از رشته معماری در دانشگاه آزاد قزوین فارغالتحصیل شدم و بعد از آن رشته طراحی شهری را در دانشگاه علم و صنعت شروع کردم… و به طور هم زمان با میراث فرهنگی و با پروفسور مصطفی بهزادفر و هم از طریق مجله و هم یک پروژه طراحی شهری در شاهرود درگیر مسائل شهری بودم. به طور ویژه بافت تاریخی شهر قزوین بر مبنای نظریات [زندهیاد] پرفسور حبیبی در مورد «استخوانبندی شهرهای ایران» مطالعه و بررسی میکردم که شامل الگوی مورفولوژی شهری، طبقهبندی بناهای عمومی در بافت قدیم و ارتباط محلات با استخوانبندی شهری بود.
اینها همه من را به این رساند که آیا میتوانیم استخوانبندی شهری را به عنوان الگوی بافت قدیم در بافت جدید احیا کرد؟ به موازات اینها ایدههای مرتبط با پایداری و شهر هوشمند را که به نوعی بحث روز هم شده، دنبال میکردم و موضوع تحرک شهری در شهر پایدار برای من بسیار جالب بود…. در نهایت به ایده شبکه پیاده رسیدم.
– برای اینکه یک همزبانی بین ما و البته بین ما و خوانندگانمان اتفاق بیفتد، دو سوال اساسی مطرح میکنم، تعریف «شبکه پیاده هوشمند» چیست؟ …و مفهوم «هوشمند بودن» چیست؟
میخواهم جواب پرسش شما رو از تعریف واژه هوشمند (smart) آغاز کنم؛ این معیار کمتر از چهل سال دارد و ابتدا در حوزه مدیریت شکل گرفت. در بحث مدیریت رویکرد هوشمند بودن برای رسیدن به هدف، با پنج ویژگی که شامل هدفگذاری خاص به منظور بهبود سیستم، امکان شاخصگذاری کردن برای سیستم، شناسایی افراد موثر در سیستم، امکان ارزیابی واقعی نسبت به منابع موجود، و در آخر در نظر گرفتن زمان در سیستم مطرح میشود. حال این واژه کنار شهر قرار گرفته است؛ شهر با لایههای پیچیده و لایههای اطلاعاتی عظیمی که در آن وجود دارد. باید به این پرسش پاسخ داد که در شهر هوشمند «هدف خاص» چیست. پایداری موضوعی است که خیلی مطرح شده و این یعنی همه چیز را با هدف پایداری در نظر بگیریم… در بحث انرژی باید هدف انرژی «پایدار» باشد، در بحث حکمروایی باید روابط «پایدار» را ببینید، در نهایت اگر همه این لایهها «پایدار» اتفاق بیفتند میتوانیم بگوییم شهر هوشمند داریم. چالشی که اینجا مطرح میشود چگونگی امکان پیوند لایهها و موضوعات در شهر هوشمند است. با توجه به عقبه تحصیلی، علاقمندیها و تجاربی که داشتم موضوع «شبکه پیاده هوشمند» دغدغه من شد.
– منظور از شبکه چیست؟ در واقع بین «شبکه پیاده هوشمند» و «ساختار پیاده» در شهر تفاوتی وجود دارد؟
من به اصطلاحِ «شبکه پیاده» و به طور خاص «شبکه» تاکید دارم، چرا که «ساختار» مرحله بعدی است؛ در واقع استفاده از لفظ ساختار وقتی معنا پیدا میکند که این ایده به طور عملی و اجرایی در شهرها اتفاق بیفتد، آن وقت میتوانیم بگوییم ساختار هوشمند پیاده داریم. از طرف دیگر وقتی در مورد شهر صحبت میکنیم باید اولویتها را مشخص کنیم؛ مثلا تولید ماشینهای الکترونیک و یا گسترش حمل و نقل عمومی همه به پایداری کمک میکنند اما به نظر من باید اولویتی به عنوان یک استخوان بندی اصلی که همه چیز به آن خدمت کند، در نظر گرفته شود. اعتقاد من این است که باید تجدید نظری در شهرها داشته باشیم و ساختاری نو را به عنوان ساختار مادر برای شهر که بر مبنای پیاده باشد تعریف کنیم.
– این ایده در وضعیت متنوع موجود شهرها چطور میتواند اتفاق میافتد؟
نسخهای برای همه شهرها وجود ندارد، نسبت به آب و هوا، مورفولوژی شهری، وضعیت زیرساختها، دسترسیها و بعد اجتماعی و فرهنگی باید طراحی و اجرا شود. به طور مثال در شمال اروپا استفاده از دوچرخه بسیار متداول است و این موضوع برای جنوب اروپا با اولویت پیادهروی نسبت به دوچرخه وجود دارد… اینها نشان میدهد باید داستانی مرتبط با زمینه داشته باشیم.
– کمی تفاوت بین مسیر پیاده و شبکه پیاده در شهر را برایمان شرح میدهید؟
در شهرهایی از اروپا که سرمایه آنچنانی وجود ندارد اما توریست اهمیت دارد، مسیر پیاده را با راهکارهایی مثل تغییر کفسازی آغاز کردند. این کار در ایران هم با تغییر کفسازی برای بعضی قسمتهایی از شهر عملی شد؛ تک خیابانهایی در جایجای شهر. مادامی که به همه جوانب این کار توجه نشود این ایدهها در درازمدت پایدار و جوابگو نخواهد بود. ابتداییترین مورد توجه به ترافیک شهری است؛ صرف حذف تاکسی از یک منطقه راهکار نیست و باید راههای جایگزین برای این حذف وجود داشته باشد و در یک کل واحد همه موضوعات زیرساختی، اجتماعی، فرهنگی و تقاضای استفاده کنندگان پاسخ داده شود.
– سوالی که پیش میآید تفاوت بین شبکه پیاده و شبکه پیاده هوشمند است؟
به نظر من دو گام برای این موضوع که ما «شبکه پیاده» را «هوشمند» بدانیم موجود دارد؛ اولی در مرحلهای که مشغول برنامهریزی هستیم، در این مرحله برای این شبکه هوشمند به کمک ما میآید و با آن اطلاعاتی که فناوری اطلاعات (IT) در اختیار ما قرار میدهد به تصمیمسازی کمک میکند و مرحله دیگر که بهرهبرداری اتفاق افتاده، مخاطبان به کمک IT از این شبکه استفاده میکنند….
به طور مثال کاربری امروز انرژی خوبی دارد و مسیر زیادی را پیادهروی میکند، برای مسیر برگشت به اطلاعات نزدیکترین شبکه حمل و نقل عمومی احتیاج دارد. فردی میخواهد صبحها پیش از رفتن به محل کار با اتوبوس، ده دقیقه پیادهروی کند، یا حتی شهروندی برنامهریزی پیادهروی برای یک ساعت دارد، بعد از مدتی برنامهاش تغییر میکند و میخواهد با کمترین زمان به خانهاش برگردد، چگونه میتواند نزدیکترین وسیله حمل و نقل عمومی را پیدا کند؟ این مسیرها چطور با هم ترکیب میشوند و به شبکه پیاده خدمت میکنند؟ اگر این دو بخش را به کمک IT پیش ببریم میشود گفت حالا یک شبکه هوشمند پیاده داریم. کسب اطلاعات بر اساس حالت روحی و نیاز استفادهکننده، راهنمای پیادهروی با کودک یا حیوان خانگی از نمونههای دیگر آن است و در سومین بخش این اطلاعات به ذینفعان (stakeholder) خدمت میکند که ببینند این شبکه چطور کار میکند کجا قوی یا ضعیف است و آیا اختلالی دارد یا خیر.
زمینه های مالکیت معنوی در حوزه اطلاعات حاصل از این روند هم حل شده است؟
سیاستی که الان در اروپا وجود دارد با عنوان منبع باز (open Data) [مطرح است]؛ این یعنی [داده] برای همه است و محدودیتی ندارد. در شهرها بنا به زیرساخت موجود این میزان از کسب اطلاعات متنوع است و میتواند در سطح ملی و یا بینالمللی باشد.
– وقتی این اطلاعات در شهر رصد شود هم برای مخاطبان قابل استفاده است و هم برای شاید ایجاد کسبوکارها؛ درست است؟
بله کاملا، وقتی سالها در جایی زندگی میکنی شاید نیاز به کسب اطلاعات در مورد مسیرها درک نشود اما برای افراد جدید و یا شهرهای بزرگ یا شهرهای در حال تغییر، همیشه مطرح است. از طرف دیگر میتواند باعث تقویت برخی کاربریها بویژه خرده فروشی و شکلگیری پاتوقهای شهری که در زنده نگه داشتن شهر موثر هست.