گفتگو با دکتر سیروس باور
«معمار باید خیلی جلوتر از جامعه باشد و حرکت کند و سعی کند جامعه را در جهتی رو به جلو سوق دهد. اگر معمار صرفا نگاه تاریخی داشته باشد کار مهمی انجام نداده است. وقتی تکنولوژی جلوتر میرود معمار باید سعی کند با آن همراه شود و جامعه را با مسیرهای جدیدی برای پیشرفت روبرو کند». این جملات آغاز گفتگوی سعیده قرشی با دکتر سیروس باور بود.
دکتر سیروس باور دانشآموخته کارشناسی ارشد معماری دانشکدهی هنرهای زیبا و دکترای معماری از فلورانس ایتالیا است. او یک معمار روشنفکر خوانده میشود و به حق برازنده چنین صفتی است. گواه این سخن در تاکید او بر شناخت موضوعات معاصر در جهان هویدا میشود؛ او تاکید میکند: «باید همیشه متوجه تفکر پشت تکنولوژی باشیم. ببینید وقتی از مدرنیزم در معماری صحبت میکنیم این صرفا به دلایل تکنولوژیکی نبود. بلکه روش و تفکر زندگی را تغییر داد». افتخار ملاقات و گفتگو با دکتر و بهرهمندی از صحبتهایی که حاصل بیش از نیم قرن فعالیت حرفهای اوست از تجربههای تکرار نشدنی است.
او پایهگذار دروس «تاریخ معماری مدرن»، «معماری معاصر ایران»، «تاریخ شهرسازی» و «شهرسازی عملی» در دانشگاه ملی و سپس دانشگاه تهران است و ترجمهی ارزشمند کتاب تاریخ معماری مدرن نوشته لئوناردو بنه ولو از فعالیتهای اوست.
آنچه سیروس باور را متمایز میکند فعالیت همزمان او در پژوهش و در گسترش دانش معماری و شهرسازی معاصر ایران است. می توان به آثار معماری که بیشتر با ترکیبی از آجر و آهن ساخته شدهاند طرح جامع شیراز و تهیه اسکیسهای لازم جهت طرح جامع یزد را به عنوان نمونههایی از فعالیت حرفهای او اشاره کرد.
در ادامه خلاصهای از گفتگوی سعیده قرشی با دکتر باور آورده شده است:
-شما بنیانگذار دروس تاریخ معماری مدرن، معماری معاصر ایران، تاریخ شهرسازی و شهرسازی عملی در دانشگاه بودید؛ ضرورت تعریف چنین دروسی چه بود؟ چه چیزی باعث شد افق کار روی این موضوع و همینطور سیستم ترمی دانشگاهها اتفاق افتد؟
من بنیانگذار سیستم ترمی در دانشکده معماری نبودم؛ در سال ۱۳۴۴ که به ایران برگشتم بنیانگذار چهار درس در دانشگاه ملی بودم: تاریخ معماری مدرن، تاریخ معماری معاصر ایران، تاریخ شهرسازی و شهرسازی عملی. در سال ۱۳۴۸ خود را به دانشگاه تهران منتقل کردم، رئیس دانشکده وقت دکتر میرفندرسکی بود و از من خواست همان چهار درس را در دانشکدهی هنرهای زیبا شروع کنم البته علاوه بر آن مسئول آتلیهی سال چهار هم بودم. در آن زمان برنامهها سالیانه بود؛ یعنی دانشجو باید در طول یک سال تعدادی مشخص درسهای عملی و تئوری را میگذراند. بنیانگذار تغییرات و تحول سیستم آموزشی معماری در دانشگاه تهران، آقای میرفندرسکی است. البته من و تعدادی دیگر از دوستان با ایشان همکاری داشتیم. بعد از رفورم آموزشی در دانشکدههای معماری، زمانی که من به دانشگاه تهران آمدم به همراه دکتر میرفندرسکی تعداد درسهای تئوری را از پنج، شش درس به بیست و چهار درس تغییر دادیم. برای آنها استادهای بسیار خوب و بینرشتهای مانند جامعهشناسی، مرمت، آکوستیک و … آوردیم. از دانش آموختههای ایتالیا، آلمان، انگلیس، آمریکا و آنهایی که بوزار رفته بودند از همه استفاده میکردیم و من هم در یک بازهی زمانی مدیر گروه بودم و مسئولیت هماهنگیها را برعهده داشتم.
-علت نیاز به تدریس این درسها در دانشگاه از دید شما چه بود؟ محتوای این دروس تازه به چه صورت تعریف میشد و منابع آنها از کجا تامین میشد؟
وقتی من سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۸ دانشجوی دانشگاه هنرهای زیبا بودم و البته در آن زمان با چندی از دوستان دفتر معماری هم داشتیم؛ متوجه شدم شناخت ما نسبت به معماری جهان کم است. ما از ایدئولوژی مدرنیزم و پیشکسوتان آن به جز نام آنها، چیزی نمیشناختیم و اگر از استادهای دانشگاهمان میپرسیدیم فرق لوکوربوزیه و رایت چیست آنها هم جواب درستی برای ما نداشتند. این باعث شد من با هدف افزایش آشنایی خود در معماری مدرن و معماری جهان به خارج از کشور بروم. یکی از درسهایی که آنجا میخواندم تاریخ معماری مدرن بود. استاد ما هم لئوناردو بنه ولو بود و به مدت دو سال من درسهای تاریخ معماری مدرن و تاریخ شهرسازی داشتم. وقتی به ایران بازگشتم، تصمیم گرفتم همان درسها را در ایران تدریس کنم. از این جهت کتابهایی که در این حیطه جز منابع اصلی بودند و طی دوران تحصیلم در خارج از ایران خوانده بودم را مورد بازبینی قرار دادم. پنج کتاب منبع اصلی بود: تاریخ معماری مدرن برونو زوی که تمایلات معماری ارگانیک را بیان میکرد، کتاب لوئیس مامفورد که از اولین کتابهای تاریخ معماری مدرن است، دیگری به سال ۱۹۶۰ مربوط میشد که بنه ولو آن را با عنوان تاریخ معماری مدرن نوشته بود. او در مدت ۱۰ سال مطالعه به تغییر روش زندگی به دلیل انقلاب صنعتی در اروپا و اتفاقاتی که به دلیل مهاجرت دهقانها به شهرها و تغییر شغل آنها به کارگر صنعتی، پرداخته بود و از این دریچه پرداختن به پیدایش معماری مدرن را آغاز کرده بود. کتاب دیگری با اسم تاریخ معماری مدرن نوشته کنت فرامپتون و نیز کتابی از وینسنت اسکالی و از همه مشهورتر کتاب پوزنر و لوئیس مامفورد که سیستم مقایسهای در معماری مدرن را بیان میکرد. من اینها را خوانده بودم و تصور کردم کتاب بنه ولو برای بستر ایران از همه مناسبتر است. زیرا ما احتیاج داشتیم معنی مدرنیسم و ارتباطش با جامعه را متوجه شویم. بر مبنای این کمبود همزمان وقتی من تدریس معماری مدرن را از روی کتاب بنه ولو شروع کردم ترجمهی این کتاب هم صورت گرفت. از طرف دیگر وقتی معماری معاصر ایران را درس میدادم متوجه میشدم که شناخت درستی از آن هم وجود ندارد. ساختمانها و یا معمارهای معاصر ایرانی در بین دانشجویان شناخته شده نیستند.
من به دلیل مطالعهای که در ارتباط با شهرسازی داشتم و با اثرات معماری بر شهر آشنا بودم، درس تاریخ شهرسازی را نیز شروع کردم و همچنین نحوهی تهیه نقشه های شهرسازی که از شهرهای اروپا بعد از جنگ جهانی دوم تهیه شده بود را با عکس و تصویر توضیح میدادم. آشنایی با این تاریخ میتوانست اثرات مثبتی بر شهرسازی در حال وقوع کشور ما نیز داشتهباشد. منابعی داشتم که ساخت شهرها در جهان از کجا آغاز میشود و همینطور نقشه های آن، پس در کلاس درس به هر دوی این موضوعات میپرداختم. برای هر شخصی در زندگی ممکن است گسستهایی وجود داشته باشد که مجبور شود هربار با یک رویکرد دیگر زندگی را شروع کند. آن وقت مجبور است که نوآوری هم داشته باشد. برای شهر و معماری هم میتواند همینطور باشد.
-شما به طور ضمنی و البته در صحبتهای پیشینتان به حرکت با زمانه در معماری اشاره کردید، میدانیم که پیشرفت تکنولوژی با تفکرات و تصورات جامعه در مواقع بسیاری همزمان نیست و عموما جامعه عقبتر حرکت می کند. به طور مثال در وضعیت فعلی تکنولوژی به سرعت پیش میرود اما جامعه همیشه پذیرای این حد از جلو رَوَی نیست. به نظر شما موضع ما نسبت به این تکنولوژی های جدید، در حالی که از طرفی توجه به گذشته معماری ایران هم هنوز مطرح است، چه باید باشد؟
این پرسش شما من را به یاد گفتهای از دکتر میرفندرسکی انداخت. او میگفت معمار باید خیلی جلوتر از جامعه باشد و حرکت کند و سعی کند جامعه را در جهتی رو به جلو سوق دهد. اگر معمار صرفا نگاه تاریخی داشته باشد کار مهمی انجام نداده است. وقتی تکنولوژی جلوتر میرود معمار باید سعی کند با آن همراه شود و جامعه را با مسیرهای جدیدی برای پیشرفت روبرو کند. باید همیشه متوجه تفکر پشت تکنولوژی باشیم. ببینید وقتی از مدرنیزم در معماری صحبت میکنیم این صرفا به دلایل تکنولوژیکی نبود. بلکه روش و تفکر زندگی را تغییر داد. لازم است ریشهیابی شود. به دلیل تولیدات صنعتی در ابزار و احتیاجات یک جامعه، رفتار و سبک زندگی جامعه عوض شد و این تغییر در سبک زندگی موارد دیگری را به همراه آورد که یکی از مهم ترینهای آن تغییر در فضای زندگی بود. مدرنیزم تمام تزیینات ساختمان چه داخل و چه خارج را حذف میکند تا هزینهها پایین بیاید و همه بتوانند یک خانه داشته باشند. وقتی در مورد 5 اصل لوکوربوزیه و مدولاسیون صحبت شود لازم است در مورد ایدئولوژی معماری مدرن نیز صحبت شود. ایدئولوژی مدرنیسم یعنی ایده پردازی، خلاقیت و نوآوری. با استفاده و برپایه اطلاعات است که بشر پیش میرود. دنیای مدرن تحولات عظیمی را در جهت ایده پردازی، خلاقیت و نوآوری به وجود آورده است. معمار باید روشن فکر باشد؛ باید نگاهش رو به جلو باشد چیزی که وجود ندارد را به وجود آورد و مسائل جدید را حل کند.
-ارتباط با معماری ایران، مسائل هویتی، جای این بحث ها در موضع شما کجاست؟
در معماری امروز اساسا صحبت از هویت اشتباه است. معماری باید منطبق با برنامه خود که در چه فضایی چه عملکردی چه مسئلهای را قرار است پاسخ دهد طراحی شود. این پرسشها سبک و ایدئولوژی را نتیجه نمیدهد. بلکه حس فضا و یا نیروی مکان را ارائه میکند. صحبت دوباره در مورد سبک ها برگشت به عقب است، که اصلا ضرورت ندارد.
-اگر قرار نیست معماری یک سبک خاصی را متجلی کند، چه مواردی را باید متجلی سازد؟
هارمونی، تناسبات، استفاده صحیح از متریال و انتخاب نوع تکنولوژی برای آن نوع ساختمان و فضای تهی؛ اینها اساس چیزی است که معماری را شکل میدهد. اصولا آنچه که معماری معاصر را از معماری قدیم جدا میسازد، سبک یا تغییر سلیقه نیست بلکه این خود زندگی، روش و طرز تفکر و یا تغییر در فرهنگ عمومی بشر است که این تغییر را پدید میآورد.
– مفاهیمی که ذکر کردید به زمان و مکان مربوط نیست و بی مکان و بی زمان است ماهیتی فراتر را ارائه میدهد، درست است؟
بله درست است؛ به زمان و مکان ارتباطی ندارد. نه به ایرانی بودن بر میگردد نه به اسلامی بودن و نه اروپایی بودن. مثلا هشتی فضای تهی است و این مفهوم میتواند در هر نوع معماری متجلی شود. در واقع برای معماری خط سیاسی معنایی ندارد. تکنولوژی جهانی است، مفاهیم جهانی است. وقتی ما از چیزهایی برای تولید یک اثر معماری استفاده میکنیم که جهانی است نمیتوانیم در نهایت ادعا کنیم که اثر ایرانی باید باشد. امروزه روش زندگی آدمها فراتر از محل زندگی آنها تعریف میشود. از کامپیوتر استفاده میکنند، با قاشق و چنگال غذا میخورند، از اتومبیل استفاده میکنند خوب این موارد در همه دنیا بین انسانها مشترک است در واقع ما فراتر از مرزهای سیاسی فصلهای مشترک داریم و این خیلی از اوقات موضوع طراحی است.