گفت و گویی پیرامون جایگاه متن و نوشتار در معماری و شهر
گفتگوی سعیده قرشی با نوا توکلیمهر نظریه پرداز فضای مصنوع
به نظر میرسد پارادایم شهرهای دیروز، شهرهای مهندسی شدهای بوده است که روی زیرساختهای سخت نظیر جادهها، تاسیسات شهری، معماری بناها و توده و فضا و در یک کلام کالبد ساخته شدند و رشد پیدا کردند، اما شهرهای فردا، علاوه بر این زیرساخت ها در جستجوی زیرساختهای نرم (لایه های اجتماعی – فرهنگی ) و افقگشاییهای سازنده و منتقدانه میباشند. نوا توکلیمهر نظریهپرداز فضای مصنوع و سردبیر فصلنامهی شهر و منظر اهمیت این موضوع را از منظر “قلم و اندیشه” بیان میکند. او معتقد است: “در حال حاضر در باب نظريه و نظريه پردازي در ايران بسیار عقب ماندهایم. این مسئله شاید پيش از هر چيز به درک نادرست ما از نظريه پردازي باز گردد، اما مشکل بعدی اینجاست که ما دربارهی خودمان بسیار کم مینویسیم!” او که در مقام مشاور شهرسازی و نظریهپردازی در حوزهی فضای مصنوع فعالیت حرفهای دارد پس از تجربهی این سالها این طور بیان میکند که: ” روزنامه نگاری شهر و معماری، یک جایگاه فراموش شدهای در فضای حرفهای ما دارد و تبعات چنین فراموشی و سهل انگاری، بطور گسترده دامن ساختارهای مدیریتی و نظارتی ما، فراگیر شدن نوآوری در فرآگردهای طراحی، برنامه ریزی و توسعه را گرفته است”. گفتگویی بر این اساس شکل گرفت که در ادامه، خلاصهای از آن آورده شده است:
- مطلع هستم که شما در کنار فعالیتهای حرفهای خود در دفتر مهندسان مشاور شهر و منظر، به طور مرتب به انتشار فصلنامه شهر و منظر نیز میپردازید. لزوم فعالیت در این حیطه، نوشتن در باب معماری و شهرسازی، از دید شما و در ارتباط با فعالیت حرفهای شما چیست؟
در واقع من و همکارانم در گروه شهر و منظر، حرفهی ژورنالیسم معماری و شهر را بخشی جدایی ناپذیر و پیوسته به سایر فعالیت های حرفهای خود میدانیم. در خصوص مدل طراحی شده در فضای حرفهایمان باید بگویم دو بخش کلی در گروه شهر و منظر عبارتند از بخش «تحقیق و توسعه» و بخش «مهندسان مشاور».
در بخش تحقیق و توسعه، با توجه به اقتضائات موجود، آسیب شناسیها و یا اعلام نیاز دستگاههای کارفرمایی، رویکردها و دستاوردهای جدید در سطح بین المللی مورد مطالعه و شناخت قرار میگیرند. حاصل این مطالعات، مواد و متریالهای محتوایی است که می توانند به عنوان تم و موضوع فراخوان مقالات در فصلنامه شهر و منظر مورد توجه قرار گیرند، همچنین در صورت نیاز به فرهنگ سازی، جذب و انتقال دانش، اقدام به برگزاری کارگاههای تخصصی، کنفرانس ها و سمپوزیومها شود. از طرفی، این محتواها قابل استفاده در بخش مهندسان مشاور است تا ضمن بهرهبرداری از نتایج برخی مطالعات در طرحها و پروژههای جاری، در قالب پروپوزال ها و طرحهای پیشنهادی به نهادهای کارفرمایی ارسال گردد. همانطور که می بینید، ژورنالیسم اینجا یک حلقه واسط در فرآیندهایی است که گروه شهر و منظر بر آن ویژگی دانش بنیان را اطلاق کرده است؛ رسانهای است که از یک سو نتایج تحقیق و پژوهش را در اختیار فضای حرفهای گذاشته و از سوی دیگر، دستاوردهای اقدامات انجام شده در فضای حرفهای را در دسترس فضای تحقیق و پژوهش (خصوصا فضاهای آکادمیک) قرار میدهد.
- عدهای معتقدند معماری و شهرسازی حرفهای عملی است و ساختن در آن بر نوشتن ارجعیت دارد؛ شما اهمیت و ضرورت این موضوع را در بیان اندیشههای نوآور جهت دهنده به حرفهمندی تا چه حد میدانید؟
بیایید از اهمیت نوشتن بطور جامعتر شروع کنیم؛ نوشتن به نظر من موثقترین شیوهی بیان عقاید، ایدهها و ذهنیات است. بطور حتم میتوان گفت ایدهها و نظرات ما تا زمانی که در ذهن ما زندگی میکنند، به واقعیت نپیوستهاند. مانند الهاماتی هستند که با قدرت تجسم، دربارهی آنها توضیحاتی مبهم میدهیم! چیزی شبیه به تعریف کردن خوابی که شب قبل دیده باشیم. یک تمرین بسیار جالب و شگفت انگیز به شما پیشنهاد میکنم؛ سعی کنید یکی از خوابهایی را که دیدهاید با تمام جزییات بنویسید! خواهید دید که متن نوشته شده چندان منطبق بر همهی جزییات و حال و هوای خواب شما، آنگونه که در ذهنتان نقش بسته نیست و خود آن متن تبدیل به داستان دیگری میشود!.. . هنگامی که اندیشهها و ایدهها، از ذهن بیرون آمده و بر روی کاغذ حک میشوند، یا در قالب کلمات و جملات در جایی نوشته میشوند، آنگاه تبدیل به حقیقی میشوند که قابل انتقال به دیگران و از همه مهمتر قابل اجرا و تحقق میگردند و به معنای واقعی کلمه به واقعیت میپیوندند.
بر همین سیاق، هنگامی که یکی از کارآموزان یا همکاران جوانتر، ایدهای را در دفتر کار برای من شرح می دهند، معمولا وسط حرف آنها میپرم و میگویم؛ چطور است ابتدا این ایده را بنویسی. بعد از اتمام نگارش آن میتوانیم دربارهاش صحبت کنیم!
یک تجربه دیگر در این خصوص، تمرینی است که یکبار خارج از سیلابسهای درسی ترم اول رشته معماری به دانشجویان دادم؛ آنها میباید توصیف یک بنای بسیار محبوب و مقبول یا حتی منفور از دیدگاه خودشان را در یک صفحه مینوشتند به نحوی که سایر دانشجویان حاضر در کلاس بتواند آن بنا یا فضا را به لحاظ مقیاس، روشنایی و تاریکی، مصالح، سردی و گرمی، صمیمیت یا بسیاری از کیفیتهای فضا تجسم کنند. در ابتدا دانشجویان که البته کاملا بیتجربه در فضای معماری بودند، در مقابل انجام این تمرین و بیشتر از آن ارائه در کلاس و در حضور همکلاسیهاشان مقاومت میکردند. بسیاری از آنها متوسل به اطلاعات اینترنت شده بودند و به هر حال با هر زحمتی بود، کم کم با نوشتن اختتر شدند. شاید در چند ترم اول آنها چندان پی به اهمیت این مهارت نبردند، اما مطمئن هستم در زندگی حرفهای بارها بیاد این تمرین و اعجاز نوشتن در بیان افکار معمارانهشان خواهند افتاد. به این ترتیب، آیا نیازی به تبیین اهمیت چنین اتفاقی در حوزهی معماری و شهر هست؟ حوزهای که اندیشه و منطق و هنر انسانی در بستر طبیعت فضاهای مصنوعی پدید میآورد که هم محصول فرهنگ آدمهای جامعهاند و هم تاثیرگذار بر فرهنگ و اندیشه آنها.
علاوه بر این، نقد فضاهای مصنوع تنها راه ارزیابی تاثیرات متقابل این مصنوعات با اندیشه و افکار انسان هاست و نقادی میتواند تا تبدیل شدن به حرفه و مدارج دانشگاهی نیز جایگاه بیابد.
به «نقد» و «نقادی» در حوزه معماری و شهرسازی اشاره کردید. به نظر می رسد در جامعهی حرفه ای ما موضوع نقد و منتقدین معماری با چالشهای فراوانی روبرو باشند. در چنین دوران نیز جایگاه نقد معماری و شهرسازی را چگونه ارزیابی میکنید؟
سنت نقد در جامعهی ما از ویژگیهای خاصی برخوردار است. اصولا فرهنگ ایرانی متاثر از زبان و ادبیات پارسی، گویا از تمامی صنایع ادبی وام گرفته است؛ فرهنگی است که گفتمان در لفافه، با کنایه و استعاره را میپسندد. فرهنگ نقد، صراحت و بیپردگی می خواهد. این است که نه تنها در حوزهی معماری و شهر، بلکه در ادبیات و هنر ما نیز نقادی تبلور جهان شمولی نداشته است. چه بسا در جامعهی معاصر ما، کُند و بطئی شدن و حتی متوقف شدن رشد دانشهای نظری و پایه از جمله فلسفه نیز از همین فقدان نقادی ناشی شود. البته در مقام مقایسه، در حوزهی ورزش و سینما این سنت در دو یا سه دهه اخیر، تمرینات بیشتری داشته است. چه بسا در عرصهی ورزش میبینیم که یک نقد میتواند در سرنوشت یک مربی یا یک تیم ورزشی اثرگذار شود… .
و اما در عرصهی معماری و شهر، به جرأت میتوان گفت همین نقطهی ضعف تبعاتی قابل بحث در روند رشد کیفی آثار و اقدامات داشته است. از یک سو بنظر میرسد هزینههای احتمالی نقد ممکن است آنقدر بالا باشد که منتقدین عطای نقدهای صادقانه را به لقایش ببخشند، از سویی دیگر، به دنبال فشارهای روزافزون اقتصادی در حوزهی ژورنالیسم، اقبال عمومی حرفهمندان خصوصا جوانان برای نویسندگی، کمتر شده است. چه بسا در سیستمهای آموزش عالی و حتی مقاطع پایینتر نیز، اقدامات زیرساختی در امر نویسندگی نقد کمتر مورد توجه یا اولویت قرار میگیرند. البته باید گفت در چند دههی اخیر، حرکتها و فعالیتهایی که در دههی 80 میلادی در حوزهی نویسندگی شهر و معماری اتفاق افتاد، تقریبا با کمیت و کیفیت بیشتر نسبت به دهههای قبل و بعد از خود بوده است و از معدود ژورنالیستهای جدی و حرفهای آن دهه میتوان به آقای دکتر «بهرام هوشیار یوسفی» اشاره کرد. اشارهام به شخص ایشان از این جهت است که اصول حرفهای نگارش توام با روش تحقیق صحیح در گردآوری و ارائهی اطلاعات و نوآوری در شیوه بیان مباحث از ویژگیهای ایشان و همکارانشان بوده است.
بگذارید بگویم روزنامه نگاری شهر و معماری، یک جایگاه فراموش شدهای در فضای حرفهای ما دارد و تبعات چنین فراموشی و سهل انگاری، بطور گسترده دامن ساختارهای مدیریتی و نظارتی ما، فراگیر شدن نوآوری در فرآگردهای طراحی، برنامه ریزی و توسعه را گرفته است.
به این ترتیب، متاسفانه بازار نگارش متون معماری و شهرسازی با هدف بررسی روالهای موجود و نقد آنها، به معنای واقعی کلمه کساد و بینشاط است. رهایی از این محدودیتها و یافتن مدلهای تجاری درست برای فعالیتهای پایا، نیازمند خلاقیت، انگیزههای حرفهای و البته حمایت مخاطبان از آثار، نوشتهها و نقدهای کارشناسانه، مستدل و صادق در این زمینه است.
- در صحبت تان، بسیاری از ضعف های موجود در رشد کیفی آثار و اقدامات عصر حاضر را ناشی از ضعف در حوزه تولید متن قلمداد کردید. چگونه این رابطه مستقیم تاثیرگذاری را تبیین میکنید؟
همانگونه که دربارهی نقد و زیرساختهای فرهنگی نقادی آسیب شناسیهایی کردیم، باید بگویم ما در حال حاضر در باب نظريه و نظريه پردازي در ايران بسیار عقب ماندهایم. این مسئله شاید پيش از هر چيز اين به درک نادرست ما از نظريه پردازي باز گردد، اما مشکل بعدی اینجاست که ما دربارهی خودمان بسیار کم مینویسیم! و تا زمانی که مفروضات خود را به رشتهی تحریر در نمیآوریم عملا قادر به بسط نظریه برای توسعهی خود نیستیم. معماری و شهرسازی بدون نظریه، مانند کسی است که در تاریکی در جستجوی راه است. جالب اینجاست که دنیای غرب بر پایهی علوم نظری و فلسفهی قوی خود، در حوزهی تولید متن قدمتی قابل ملاحظه دارد و در بهترین حالت، ما اقدام به ترجمه و بهرهبرداری از متون آنها برای تعیین استراتژیها و سیاستهای توسعه برای خودمان بوده ایم و نتیجه اش همین است که میبینیم…
- نظر شما درباره لزوم متخصص بودن یک منتقد در حوزههای نقد خودش چیست؟
چالشهای زیادی اخیرا در اینباره اتفاق افتاده است. عدهای معتقدند یک منتقد معماری یا شهر باید حتما خودش معمار یا شهرساز و صاحب اثر ساخته شده باشد. عدهای معتقدند منتقد باید متخصص معماری یا شهر باشد اما خودش در حرفهی فعالیت و تولید اثر نداشته باشد. برخی هم معتقدند شخص منتقد میتواند هر تخصص یا حرفهی دیگری داشته باشد و دست به نقد معماری بزند. شخصا فکر میکنم حیطهی نقادی را نباید محدود به تخصص کرد. در این معنا شهروندان یا به تعبیری، استفاده کنندگان اصلی فضاها و مکانهای شهری نیز میتوانند دست به نقد یک اثر بزنند و اتفاقا بتوان درسهای درست و خوبی از نقد آنان گرفت. «جین جیکوبز» که نام و فعالیتهایش در عرصه شهری در تاریخ ماندگار شده است، روزنامه نگاری بود که به وجه اجتماعی مسایل شهری بسیار علاقمند و حساس بود. نوشتن دربارهی شهر و نقد اقدامات و تصمیمات مدیریت شهری آن زمان، باعث شد تا افکار و عقاید او در کنار معماران و شهرسازان بزرگی، منشاء نظریات، روش شناسیها و مدیریتها شود.
از طرفی، همواره نقد یک اثر از سوی متخصصین، ممکن است با نظر سایر ذیربطها و استفاده کنندگان از محصول دارای فاصله های معنادار باشد! این نکته ظریف و پنهان، در عرصهی سینما بیشتر قابل درک است؛ گاه پیش میآید فیلمی که به نظر منتقدان ناموفق یا ضعیف ارزیابی شده است، از سوی مخاطبان عام سینما مورد استقبال و پذیرش قرار گرفته است. قطعا آبشخور معیارهایی که یک منتقد متخصص برای نقد خود مطرح میکند، از دانش آکادمیک و تجربیات حرفهای اوست. در حالی که برآیند تاثیرات آن محصول بر ذهن ارزیابانهی یک مخاطب عام منشاء قضاوت او میشود.
حال اگر منتقدینی از حوزههای دانشی مختلف، با قواعد و اسلوب درست نقد آشنا باشند، مطمئن باشید این کنشگری حرفه- مندانه، منشاء اثرات شگفت انگیز در اکوسیستمهای نوآوری و خلاقیت در عرصهی معماری و شهرسازی ما خواهد شد.
- با توجه به اینکه مسئله شهر به شدت چند وجهی و میان گسترهایست میخواهم دو پرسش مطرح کنم اول: وقتی اقدام به نوشتن در باب معماری و شهر با هدف افق گشایی مینماییم چگونه به مسئلهی میانگستره بودن شهر پاسخ میدهیم؟ دوم: از دید شما مخاطب نوشتارهای مرتبط با معماری و شهر چه کسانی هستند (مدیران شهری، شهروندان، معماران، کارفرمایان و …) ؟
به نکتهای مهم یعنی میان گستره بودن موضوعات شهر و معماری اشاره کردید. این مسئله یک فرصت برای این عرصهها به شمار میرود. در واقع، نگارش دربارهی عناصر، روابط ساختاری بین آنها، لایههای مختلف موضوعی و آسیبشناسی هر یک از موارد، پای حوزههای دانشی مرتبط با شهر را در عرصهی معماری و شهر باز میکند. به این ترتیب، امکان جذب و بهرهگیری از تجربیات و تخصصهای دیگر در حوزهی نویسندگی شهر و معماری مهیا میشود. یافتن زبان و گفتمان مشترک بین دانشها و بعد بده بستان های لازم برای توسعهی دانشهای درون حوزهای زمانی تحقق مییابد که بتوان در فضای میان گستره نوشت و نقد کرد و پرسید و به سوال ها پاسخ داد.
- پیشنهاد شما برای معماران و شهرسازان علاقمند، خصوصا حرفهمندان جوان برای فعالیت در این زمینه چیست؟ آیا تخصص یا مهارتهای جانبی خاص تری برای این منظور نیاز است؟
عرصهی نویسندگی در معماری و شهرسازی بسیار گسترده و متنوع است. این گستردگی هم به سبب انواع گونههای متنی است که طبیعتا طیف متنوعی از مخاطبان را نیز در بر میگیرد و نیز همان ویژگی میان گستره بودن مباحث شهر و معماری، تنوع به اصطلاح ژانرها و لایههای موضوعی متون را چند برابر میکند. نوشتن دربارهی محیط زیسته به این ترتیب، میتواند فضاهای باز و آزادی را برای نگارش فراهم آورد. تخصصها و مهارتهای جانبی، بیشتر میتواند شامل فنون نقدنویسی، روزنامهنگاری و شناخت الزامات نگارشی در هر نوع نوشته از مقالهی علمی تا متون و یادداشتهای حرفهای و بالاخره نحوهی پژوهش و ارائهی آن در متون باشد.
باید توجه داشت منتقدی که با اصول نقد آشنا نیست، میتواند به معماری و شهر آسیب برساند. چنین منتقدی ممکن است اطلاعات نادرست به مخاطب بدهد، پرسشهای نادرستی را طرح کند و نتواند لایههای زیرین متن را به روشنی برای مخاطب آشکار کند. در نهایت میخواهم بگویم ما در ایران نیازمندیم که نگاه جامعتری به نقد داشته باشیم، چرا که ما جامعهی حرفهای نقدپذیری چه در سطوح مشاورین و طراحان، چه در ساختارهای مدیریتی نداریم و این یک مشکل فرهنگی است. اگر نقد به اشکال و بهانههای مختلف در حوزهی شهر و معماری ما اشاعه پیدا کند، شاید بتواند در درازمدت اثری فرهنگی داشته باشد و جامعهی حرفهای را کمی نقدپذیر کند.