دکتر کیوان شادمان، معمار و فارغالتحصیل دکتری شهرسازی است. در بیان شخصیت حرفهای ایشان باید گفت؛ او معماری است که برای مردم معماری می کند. چون معتقد است آنچه در نهایت هویت بصری و معنای شهر را توسعه میدهد و به بلوغ میرساند، گفتمان موثر مردم با معماری است.
وقتی یک معمار به این درجه از واقعگرایی در بستر طراحی خود میرسد، در محاصره مولفههایی قرار میگیرد که میباید در برهم کنش و روابط پیچیدهشان، دست به خلاقیت و نوآوری بزند و در عین حال پاسخگوی توانایی برای مطالبات استفاده کنندگان شود. اینجاست که تحقق ایدههای ناب به صورتی عملگرایانه، از دغدغههای ِ صرفِ فرم، از طراحی برای برنده شدن و جایزه بردن، فراتر رفته و به مفاهیمی چون «سازگاری»، «اقتصاد محوری»، «ارزشهای افزوده» و «کیفیتهای مطلوب زیست شهری» میرسد. جالب اینجاست که نتیجه چنین رویکردی، کنشهای درست و منطقی در رابطه با هویت شهر و منظر شهری است. یعنی ارتباط موثر اجزاء شهر با کل مجموعه سیما و منظر.
دیدگاههای او به عنوان یک توسعهگر (Developer)، در وهله اول ساختارشکنانه و مغایر با جریانات غالب این دوره در بحث مدیریت ساختمانها و نماهای شهر بنظر میرسند. اما در بن مایه و منطق کارشناسانه آنها، تضمینی برای رشد، بهتر شدن و بهرهوری اقتصادی برای همه گروههای ذینفع از جمله مردم در صنعت ساخت و ساز نهفته است.
در پلتفرمهای مدیریت شهری، امروزه تعریف روابط عملکردی «توسعهگران» در طیفی از نهادهای بخش خصوصی با سایر نهادهای خصوصی دیگر و با حکمروایی شهری، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار شده است. این پلتفرمها، با محوریت اقتصاد دانشبنیان برای جایگزینی منابع درآمدی تجدید ناپذیری چون «زمین» و «نفت»، با منابع جدید توسعه طراحی میشوند. این نگرش جدید، عامل رشد و توسعه شهرها را در یک رقابت تنگاتنگ در سطح جهانی، نوآوری میداند و بس! به این ترتیب، ارزش افزوده قابل دست یابی با خلاقیت و نوآوری در تمام ابعاد مدیریت شهری، از برنامهریزی و طراحی تا ساختارهای نظارتی و تسهیلگری (دولت و شهرداریها)، رکن اصلی امر توسعه میشود.
کیوان شادمان، در کسوت طراح و معمار، استاد دانشگاه، پیمانکار و سازنده، سالهاست که عمدتا در بافتهای مسکونی و معماری زیستگاههای شهری فعالیت کرده است. از این رو مواجهه با فراگردهای تحققپذیری ایده و طرح اولیه به محصول یا اثر کارکردی، دیدگاههای او را نسبت به رویهها، کلیشهها و چارچوبها، قابل اطمینانتر مینمایاند. امید است این مصاحبه که به میزبانی دکتر نوا توکلی مهر انجام شده است راهگشا و دانش محور، برای خوانندگان و مخاطبان، جالب توجه و الهام بخش باشد.
- در ادامه خلاصهای از مصاحبه منتشر شده است.
– از همین ابتدای گفتوگو برویم سر اصل مطلب؛ معماری امروز ما تا چه اندازه ظرفیت دارد در بازار و در کسبوکار ما تاثیرگذار باشد؟
سوال دقیقی است؛ عجالتا ساختوسازهای انبوه و پروژه های بزرگ مقیاس را کنار بگذاریم. معماری در معنای تجلی فعالیت معمارانی که قطعا ایدهها و خلاقیتهای خود را در فراگرد طراحی تبدیل به آثار و احجام معماری میکنند، بسیار مشاهده میکنیم که معمارانی شاخص، آثار مسابقهای و ژورنالیستی قابل توجهی انجام میدهند که البته بازتابهای آن در جامعه حرفهای بازتابهای منفی و بی اثری نیست، اما مسئله اینجاست که چند درصد از اقتصاد عمرانی و معماری کشور را این آثار به خود اختصاص میدهند؟
حال از زاویه تقاضای بازار به موضوع نگاه کنیم؛ چند کارفرما داریم که میتوانند به معماران اختیار تام برای اعمال خلاقیتها و ایدههای نو بدهند؟ واقعیت این است که بازار کشش این درجه از آزادی خلاقیت را در احجام معماری ندارد؛ زیرا همه راهها در نهایت به اقتصاد و توجیه اقتصادی ختم میشود و اشکال کار در اصل تبدیل شدن مقوله زمین و ساختمان به کالای قابل سوداگری در اقتصاد شهری کنونی است.
مسئله بعد، وجود مشکلات و موانعی در قوانین است. به طور مثال وقتی معمار برای اخذ مجوز ساخت به شهرداری مراجعه میکند، طبق کاربریهای طرح تفصیلی به او مثلا در پهنه … اجازه ساخت پنج طبقه مسکونی داده میشود، 60% به علاوه 2 متر اجازه پیشروی دارد و …. . به این ترتیب، معمار مجبور به طراحی یک پوسته یا یک جعبه از پیش طراحی شده میشود. دیگر قادر به بازیهای حجمی و به اصطلاح زیبای کلمه، معماری توده و فضا نیست. پس جای تعجب نیست که چرا معماری ما به سوی وضعیت مطلوب و مورد انتظار حرفه مندان، مردم و صاحب نظران قرار نمیگیرد. درست است که باب هست که میگویند، از درون محدودیت ها میتوان به خلاقیت رسید، اما محدودیتها آن قدر«تکراری» شده است که راهحلهای تکراری نیز مدام در یک دور باطل نسبت ارائه میشوند. معماران برای طراحی ساختمانها از مولفههای گوناگونی نظیر حجم، رنگ، بافت استفاده میکنند. با رویه فعلی، مولفه حجم حذف شده و عمدتا بافت و رنگ تنها مجال اعمال خلاقیت و اندیشههای معمارانه شدهاند.
- …شاید منظر شهر ایرانی نیازمند بازتعریف است. اگرچه هنوز در قالب چارچوبهای نظریه پردازانه تدوین نشده و به تکوین هم نرسیده است. به نظر، پرداختن به خط آسمان، اقتباسی است از منظر شهرهای غربی. آنها نظام پرسپکتیو شهری خاص خود را دارند. نقاط عطفی به لحاظ بصری در شهرهای آنان هست که احتمالا ارتفاع تودههای ساختمانها به منظور تاکید بر امتداد نگاه ناظر بر روی آن نقاط طراحی شده است. به این ترتیب، ممکن است نگاه متفاوت شما، سوالی مهم را پیش روی طراحان شهری بگذارد؛ نظام منظر شهر ایرانی مدرن را چگونه تعریف کنیم… . و اما سوال دیگری در میان است؛ آیا این تنوع در بازی احجام در نهایت در همجواری، وجوه منفی ساختمانها و ابنیه را افزایش نخواهد داد؟ وجوهی که جزو نمای ساختمان در منظر خیابان نیستند؟
قوانین اصلیترین مانع بر سر راه اقتضائات زندگی شهری منعطف، سرزنده و هویتمند هستند. یک چالش رایج برای معماران، اخذ تایید از کمیتههای تصویب نما در مناطق شهرداری است؛ شما ممکن است به دفعات این جمله را از اعضای کمیته بشنوید که: فرم نمای شما مناسب نیست، مورد پسند ما نیست، فرم نما را عوض کنید… . در حالی که ضابطههای معینی برای این داوری در دست نیست. با وجود متخصص بودن افراد کمیته، آرای صادر شده مبتنی بر پارامترهای کمی، برخوردهای شخصی و اعمال سلیقههای فردی است. در نهایت ملاک عمل همجواریهای دو طرف ساختمان است که باز بصورت نسبی و در مقایسه، اقدام به صدور رای میشود.
یک پیشنهاد متفاوت برای برون رفت از این روال محدود کننده، تغییر حوزه نفوذ تصمیم گیری است؛ به این معنا که میتوان محدودههایی مشخص، مثل بلوکهای شهری محصور بین سه یا چهار لبه، یا محدوده یک محله را ملاک عمل قرار داد. بسته به مطالعات کلانتر منظر شهری، ضوابطی در خصوصی سبکهای کلی ساختوساز و مصالح مجاز حتی با ذکر رنگهای مجاز غالب برای هر محدوده تعیین کرد. از ان به بعد، آزادی عمل را برای طراحیهای متنوع معماران لحاظ نمود؛ فرمهای متنوع در ماهیت و لباسهای یکدست برای جدارههای شهر. نکته مهم اینجاست که همین ملاحظات به خوانایی، خاطره انگیزی و تقویت حس مکان کمک خواهد کرد. فرمهای متکثر اما همجنس و همسنخ، بیشتر به هویتمند شدن مکانها کمک میکند تا به قول شما اقتباسهای فکر نشده و بی اساس. فکر کنید که با اعمال این قبیل تدابیر در نما، حس تعلق ساکنین هر محله و محدوده افزایش یافته و در طول 10 الی 15 سال با بازسازیها و نوسازیهای انجام شده توسط خود ساکنین، هویت بصری محدوده و معنای مکان به بلوغ و تکامل خود میرسد. نمونههای خوبی حتی در ایران داریم. مثلا ماسوله مصداق همین تنوع در عین یکپارچگی است. در کشورهای دیگر هم همین نوع نگرش باعث بوجود آمدن منظر بدیع و زیبای شهری شده است که بعد خاطره انگیزی و خوانایی را چه برای شهروندان و چه برای گردشگران فراهم میکند.
- به این ترتیب و با استدلال شما، میتوان همین ویژگی را به شهرهای تاریخی و بافت سنتی کشور خودمان تعمیم داد. آیا همین نمیتواند چارچوب منظر شهر ایرانی را سر و شکلی بدهد؟
دقیقا همین گونه است که میگویید. وقتی از معماری سنتی و بافت سنتی کاشان صحبت میکنیم، اولا ما هنگامی که در بافت و داخل کوچهها قدم میزنیم، یک سیمای هویتمند و سازگار از معماری را درک میکنیم. در نگاه اول همه چیز را یکپارچه میبینیم . اما معماری سنتی ما به پوسته بیرونی ختم نمیشود. تنوع و گوناگونی جالبی در معماری داخلی هست. بطور مثال، در کاشان خانههای بروجردیها و طباطباییها در کلیت معماری دور از هم نیستند. بدیهی است که هر دو متعلق به یک بافت هستند. اما در جزییات با هم تفاوتهایی دارند که از قضا، تبدیل به جذابیت برای بازدیدکنندگان شده است. این معماری هویتمند محصول یک اتفاق است؛ آشنایی معماران آن زمان به قواعد و اصول معماری در آن منطقه بخصوص. قواعدی که همه ملاحظات اقتصادی، اقلیمی و فرهنگی را مد نظر قرار میدهد اما راه را بر خلاقیت معماران نمیبندد.
شما اکنون در تهران، در هر کدام از کوچهها و خیابانها که حرکت کنید، بیش از ده اتفاق معماری میبینید که هیچ ارتباط و گفتمانی با هم ندارند. کاملا معلوم است که معمارانی متفاوت حتی به لحاظ دیدگاه معماری این ابنیه را ساختهاند. اما کمیتههای نما هم مدام در حال صدور رایهای دست و پا گیری هستند که از جدارههای شهر، جعبههایی بیهویت، معنا گسیخته و نازیبا ساخته است و یکدستی به لحاظ ریتمها، خطوی افقی و عمودی و خط آسمان هیچ کمکی به منظر شهر نکرده است. در حالی که ارزشمندی معماری معاصر ما به ساختمانهای مربوط به نیم قرن پیش بر میگردد که حتی این کمیته نما و بسیاری از این قوانین محدود کننده وجود نداشته و حاصل آن، میراثی است قابل افتخار از طراحیهای منحصربفرد اما سازگار با پیرامون و بستر.
- چگونه میتوان فهرستی از ضوابط را نمای ساختمانها تعیین نمود که ضمن قابلیت مدیریت ساختمانی شهر، آزادی عمل معماران را در طراحی تضمین نماید؟
ضوابط به شکلی که امروزه در مناطق شهرداری ملاک عمل قرار میگیرند، احکام ثابتی از این دست هستند؛ مسئله ریتم در تناسب با همجواریها، درصد عقب رفتگی و جلو آمدگی (پیش آمدگی بیش از 15 سانتی متر مجاز نمیباشد)، و سطح اشغال 60% به اضافه 2 متر. اینها در وهله اول به مثابه نقاشی نما عمل میکند. درصد استفاده از شیشه یا آجر در نما میتواند تعیین شود اما در هر منطقه یا محله متفاوت باشد. «قانون 60% به اضافه 2 متر»، حداکثر پیشروی را معین میکند. شرایط اقتصادی اولین چیزی است که به ما طراحان حکم میکند از کل این سطح استفاده کنیم. تعبیه یک حجم مانند بالکن، یا حجمهای پر و خالی که بتواند در برنامهریزی فضایی و کیفیت سکونتگاه تاثیر مثبت داشته باشد، لزوما از این قاعده پیروی نمیکند.
- تا اینجا به این نتیجه رسیدهایم که در اسارت قوانینی که ضمنا نیازمند بازنگری هستند، معماری ناب و خلاق، محقق نمیشود. با گذاری در حوالی ضوابط و قوانین، باز به محور اصلی صحبتمان در این مصاحبه برگردیم؛ موضوع اقتصاد معماری.
وابستگی اقتصاد و معماری آن اندازه است که من معتقدم، سرنوشت معماری را ابتدا «اقتصاد» رقم میزند. در هر صورت صرفه اقتصادی یک ساخت و ساز برای کارفرما در درجه اول اهمیت قرار دارد. برای همین فرم و کیفیتهای بازی با حجم به راحتی قربانی ترجیح اقتصادی کارفرما قرار میگیرد. بعد از آن بحث تکنولوژی ساخت مطرح میشود. البته امکان و صرفه استفاده از تکنولوژی هم باز به موضوع اقتصاد بر میگردد. مولفه بعد در تحقق خلاقیت و نوآوری، قوانین و ضوابط در سطوح مختلف هستند. در مرحله
بعد، فرهنگ عمومی جامعه و توأمان سلیقه کارفرمایان، معماری و هویت آن را شکل میدهد و آخر این سیر یا فرآگرد، شخص معمار و طراح است که وظیفه دارد کلیه این مولفهها را ببیند، درک کند و در جریان ایدهپردازی خود لحاظ نماید. اما به شرط آن که هیچ کدام از این مولفهها به شکل یک مانع یا محدودیت بر سر راه طراح قرار نگیرند.
- برای رسیدن به معماری خلاق نوآور، معماری که قادر به پاسخگویی به الزامات مختلف انسان شهرنشین باشد، به یک زیرساخت اقتصادی نیازمندیم. حال اقتصاد خلاق چگونه میتواند خود بدل به یک ارزش افزوده، یا یک نیروی محرک برای اقتصاد درونزای شهری شود؟
وقتی کارفرما مسئله صرفه اقتصادی را اولین ملاک عمل خود قرار نمیدهد و دست معمار را برای ایده پردازی باز میگذارد، خود آن اثر متفاوت ابتدا به ساکن، یک ارزش ملکی را برای مالک خود ایجاد خواهد کرد. در مقایسه، با پروژهای که با دیدگاه اقتصادی طراحی شده، در طی زمان بیشتر خواهد توانست توجیه اقتصادی داشته باشد. گذر از وضعیت فعلی که تمام ساختمانهای ما بشکل مکعب مستطیل در آمدهاند، یعنی قوطیهای مکعب مستطیلی که در عین حال هیچ قرابت و اتحادی بین آنها نیست، ما را به تنوعی میرساند که خود مولد ارزش های ملموس و ناملموس در سطح جامعه است. رونق صنعت گردشگری، اقتصاد فرهنگی و تاثیرات مثبت روی کاربریها، جریانات و فعالیتهای شهری، بخشی از این ارزشها بشمار میروند. در ابتدا این سول مطرح شد که چند درصد از اقتصاد کل ایران به معماری ژورنالیستی و مسابقهای اختصاص مییابد؟ ما در این روال فعلی، شانس خلاقیت برای مردم را از دست میدهیم. آن هم در عصری که سرمایههای اجتماعی و شهروندی، بنیان توسعه تلقی میگردد. معماری برای مردم، همزمان دغدغه صرفه اقتصادی، الزامات زیست با کیفیت در خانهها و محلهها، استحکام و پایداری، ایمنی و امنیت را در کنار مولفههای زیباشناسانه خواهد داشت.
- به هر حال شما قائل به بازنگری کلیه قوانین مربوط به ساختوساز هستید. قوانینی که شاید در ذهنیت جامعه حرفهای نوعی تابو یا احکام قطعی و بازگشت ناپذیرتلقی گردند.
همچنان معتقدم، عامل اصلی مشکلات فعلی ما قوانین و ضوابط هستند. این ضوابط به هر تقدیر آیه یا وحی مُنزل نیستند. تعدای از همکاران متخصص، در مقطعی از زمان مبادرت به تدوین آنها کردهاند. سعی و خطا در ملاحظات انسانی هم امری طبیعی است. شاید هم در هنگام وضع، بهترین راهکار برای حل برخی مسایل زمانه خود بشمار میرفته اند. اما الزامات و اقتضائات جامعه، همواره ثابت و در یک احوال باقی نمیمانند. منطقی است که به تبع آن، مقررات و ضوابط هم مشمول بازبینی، اصلاح و بهبود قرار بگیرند.
نگاهی به طرحهای منظر شهری در شهرهای پیشرفته نشان میدهد که مقررات و قوانین بسته به زونبندیها، پهنهبندیها و نزدیکی یا دوری به محدودههای میراثی و تاریخی، متفاوت و دارای انعطافپذیریهای جالب و تنوع خلاقانه است. و میزان دخالت مدیریت شهری در هر زون لزوما یکسان نیست. از طرفی، باید به صراحت به این نکته اشاره کنم که متاسفانه نگاه اعضای کمیتهها نما و سایر بخشهای مدیریت ساختمانی، نوعی نگاه استادی-شاگردی به معمارانی است که به آنها مراجعه میکنند. ادبیات گفتوگوی آنان با معماران نامتناسب است؛ چرا که در حقیقت مراجعه کننده، همکار و در برخی مواقع همکار پیشکسوت یا باتجربهتر از خود اعضا میباشد. همکاری که دارای پروانه اشتغال، رتبههای صلاحیت و سایر تاییدات کیفی برای فعالیت است. به هر حال سیستمهای تعریف شده حال حاضر، چشمانداز مطلوبی برای شهرهای آینده ما ترسیم نکردهاند و نمیتوان نمره خوبی از مجموع جهات مورد بررسی به این سیستمها اعطا کرد.
اما بدیهی است با سادهترین گامها در جهت اصلاح ساختارهای موجود، آثار مثبت رونق اقتصادی در صنعت ساختمان، به تبع آن اقتصاد شهری و ارزش افزودههای حاصل از ان هویدا خواهند شد.