سعیده قرشی -معمار، پژوهشگر – منتشر شده در زیباشهر، گیلان امروز
اگر یکی از بینندگان سریال «سیلیکون ولی» باشی، هر روزماجرای یک عده جوان را میبینی که در منطقهای خاص پر از شرکتهای کوچک و بزرگ زندگی میکنند ] یک مجموعه تلویزیونی در گونه کمدی موقعیت است مایک جاج، جان السچلر و دیو کرینسکی سازندگان این مجموعه تلویزیونی هستند. پخش این مجموعه از ۶ آوریل ۲۰۱۴ آغاز شد. موضوع سریال در مورد ۶ جوان است که شرکتی نوپا در دره سیلیکون به راه انداخته [، در خانهها و شرکتهایی با فضای اشتراکی با هم کار میکنند و در حال توسعه و خلق روشهای جدید، کسب و کارهای جدید، ابزارهای جدید یا هر چیز جدید دیگر هستند. در این سریال به دنبال سرمایهگذار میگردند، تیم تشکیل میدهند و کل داستان پروسههای شکلگیری کسب و کار را با دقت بسیار خوبی به مخاطبان نشان میدهد. اغلب افرادی که در این سریال میبینی باهوش و خاص یا به عبارت اینجایی نخبه به حساب میآیند.
ماجرای نخبه بودن
ماجرای قشر نخبه را اگر کمی عمیقتر دنبال کنیم حتما به نظریات ریچارد فلوریدا میرسیم. نظریهپردازی آمریکایی در مسائل شهری که بیشتر بر روی نظریههای اقتصادی و اجتماعی متمرکز بوده و در حال حاضر پروفسور و مدیر مؤسسه رفاه مارتین در بخش روتمن دانشگاه تورنتو کانادا است.
او درسال 2004 کتاب The Rise of the Creative Class که خیزش طبقه خلاق ترجمه میشود، را منتشر ساخت. وی در نظریه خود از نیروی انسانی با عنوان نخبگان خلاق در جامعه، که جمعی از نیروهای حرفه ای، علمی و هنرمند هستند نام برده است. او در کتاب خود متذکر میشود که حضور این قشر پویایی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی – به ویژه در نواحی شهری- ایجاد میکند. این یعنی اختصاص دادن فضاهایی در دل مناطق مرکزی و یا پایین شهر به این قشر موجب رونق آن مناطق و اثرات اجتماعی و فرهنگی مثبت و غنی میگردد. او نخبگان خلاّق را شامل هنرمندان، معلمان، پزشکان، مدیران، معماران و مهندسین کامپیوتر میداند و براین باور است که کارکرد آنها ایدههای جدید، فناوری نوین و محتوای نوآورانه جهان امروز را ایجاد میکند و فعالیت اصلی آنها را آفرینش، مدیریت و حل مشکل میداند.
نخبهپروری و اثرات آن بر شهر
فلوریدا بیان میکند که مطالعه در ارتباط با قشر مولد (واژه ترجمه شده از مفهومcreative class ) برای هر فرد یا جامعهای که به آینده اقتصاد جهانی اهمیت میدهد، ضروری است. هم چنین این عمل، موضوع کارآفرینی را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. با شناسایی و سازماندهی طبقه جدیدی از تولیدکنندگان اجتماعی و اقتصادی میتوان گام نوینی در رشد منطقهای، ملی و فرا ملی برداشت. او در کتاب خود میگوید در آینده نزدیک، نخبگان، نقش بسیار پر رنگ و تعیین کنندهای را در تعیین چگونگی سازماندهی شغلها خواهند داشت و تعیین میکنند کدام شغل، منطقه و شهر رشد کند. ظهور نظریه طبقه خلاق و شهر مولد، موجب اهمیت یافتن روزافزون اقتصاد و فرهنگ در پژوهشها و تحقیقات علوم شهری به ویژه تحقیقات اقتصاددانان شهری شده است؛ به گونهای که در اقتصاد دانشمحور قرن بیستویکم، خلاقیت نقشی بسیار مهم در افزایش توان رقابتی شهرها دارد. این نظریه به ظهور عصر خلاق در شکل یک انقلاب اجتماعی مهارنشدنی اشاره دارد و بر این باور است که جذب افراد خلاق موجب قدرتمندشدن شهرها و بالندگی اقتصادی آنها میشود. نظریههای قشر مولد و اثر بخشی بر سطح جامعه بر این مبنا بر خلاف جدید بودنشان، به سرعت در میان دانشمندان، جغرافیدانان و پژوهشگران شهری مورد پذیرش قرار گرفته است.
اثرات منفی چطور؟
بیش از یک دهه پس از این ایده، مقالات و پژوهشهای بسیاری پیرامون آسیبهای این دیدگاه بیان شد که در تعدادی از آنها خود ریچاردفلوریدا نیز همراه بود. اعیان نشینی ترجمه واژه gentrification یکی از پیامدهای نامطلوب جدی در شهر است. در این معنا که با برندسازی مناطق مختلف شهر برای سکونت قشر یا طبقهای خاص از جامعه، ساختار هزینهها، اجاره بها، قیمت خدمات و موارد بسیاری تحت تاثیر قرار میگیرد و در نهایت ساکنان قبلی آن محلهها مجبور به ترک آنجا میشوند و در نقطهای دیگر از شهر وضعیت پیشین تکرار میگردد. این یعنی هزینه سکونت در تعدادی از مناطق مرکزی شهر آنچنان افزایش مییابد که برای ساکنین قابل تحمل نخواهد بود و صرفا گسترش حضور قشر به اصلاح نخبه و کسب و کارهای جدید در رونق منطقه و ارتقا فرهنگی اجتماعی اثر مثبتی نخواهد داشت.
از طرفی دیگر با برچسب نخبه و غیرنخبه یک دو قطبی قوی در اجتماع به وجود میآید گویی عدهای قرار است خدمت کنند تا عدهای دیگر نخبه باشند. متاسفانه این دیدگاه در حالت افراطی خود در کشور ما نیز به چشم میخورد. در وضعیتی که سازوکارهای آموزش، هدایت، فرهنگسازی و منتورینگ در حیطه کسب و کارهای نوپا (استارتاپها) در مراکز تابعه بسیاری بدوی عمل میکند به دنبال اهدا یا یلدکشی عنوان نخبه در بین مراجعان هستند در حالی که بیشترین تلاش انها باید در ایجاد سازوکارهای آموزشدهنده و ارزش آفرینی، پیوند بین تجربه و دانش و نهایتا و رونق کسب و کار برای افراد و شرکتهای مستعد باشد نه ایجاد رقابتی با معیارهایی مبهم که چه کسی نخبه است و مسئول خلاقیت.
… کمی دقیقتر
بیایید کمی دقیقتر نگاه کنیم، در شرایطی قرار داریم که اهمیت یکپارچگی نیروی انسانی به عنوان نیروی متفکر در یک جامعه که میتواند تولید فکر برای بهینهسازی دگرگونیهای بعضا تحمیل شونده باشد، روز به روز فزونی مییابد. این اهمیت از اینرو قابل سرمایه گذاری است که در میان دیگر سرمایههای یک منطقه میتواند جایگزین مناسبی باشد. چنانچه در گذر سالیان دیده شده است که کشورهای بسیاری با اندک سرمایههای سرزمینی و با تکیه بر سرمایههای انسانی خود توانستهاند جایگاه جامعه خود را در چرخه تولید دگرگون سازند. به واقع نیروی انسانی متفکر به عنوان هسته تولید کننده ایدههای نوآورانه در رشتهها و موضوعات تاثیرگذار در یک جامعه، تسهیل کننده توسعه پایدار، رشد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و انسانی به صورت متعادل، تلقی میشوند. نقش نيروي انساني در فرايند توسعه پايدار، نقشي مهم و بي بديل است، زیرا زمینهساز و در عین حال مرکز سه جنبه اصلی آن به عنوان مصرف کننده و تولید کننده همزمان است. از اینروی آينده توسعه هر ملتي را نيروي انساني آن تعيين ميکند. چنانچه سهم نيروي انساني در ثروت کشورها، در ژاپن 80، آلمان و اسپانيا 78 و ترکيه 72درصد است.
در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 میلادی به موازات پیشرفتهای بدیع تکنولوژیک و افزایش نیاز به نیروی کار ماهر برای راهاندازی صنایع نوظهور در آمریکا، اهمیت سرمایه انسانی روز به روز بیشتر میشد. حتی برخی از پژوهشگران مانند کلودیو گولدین قرن بیستم را قرن سرمایهی انسانی میدانند. در این عصر به منابع انساني به عنوان عنصري هوشمند توجه شده است به عبارتی نيروي انساني کارآمد در يک کشور جزو سرمايههاي ارزشمند آن کشور بهشمار ميآيد.
به عقیده کارشناسان مجمع جهانی اقتصاد، امروزه هیچ عاملی بهاندازه آموزش و مهارتهای نیروی انسانی (به عبارتی تقویت سرمایه انسانی) یک کشور نمیتواند به رشد و توسعه اقتصاد آن کشور کمک کند. حتی به جرأت میتوان گفت عامل «سرمایه انسانی» تنها عامل مستقل مؤثر در توسعه اقتصادی کشورهاست و دیگر عوامل همه به آن وابستهاند.
اگر سیاستگذاران کشورها به این درک دست یابند که نیروی انسانی ماهر و تعلیمدیده هر کشور درواقع سرمایه انسانی آن کشور هستند، هزینههای بعضاً گزاف صرف شده در حوزه آموزش و پرورش همگانی در سطوح مختلف و آموزش فنی و آموزش حرفهای را هم به چشم یک سرمایهگذاری بلندمدت خواهند دید.
نیروی انسانی امروزه، به عنوان یک سرمایه ارزشمند و بالنده مطرح میشود که قدرت باز تولید دارد. در حقیقت کیفیت کار نیروی انسانی، در تمام کشورهای پیشرفته و در حال توسعه طی سیستم تجهیز و بهسازی نیروی انسانی و حفظ و نگهداری آن به شکل جامع و پویا عمل میشود.
کلاوس شواب، بنیانگذار و رئیس هیأت مدیره مجمع جهانی اقتصاد به عنوان ناشر گزارش جهانی سرمایه انسانی ۲۰۱۷ آمادهسازی مردم برای آینده کار در مقدمه این گزارش نوشتهاست: «جهان مملو از ثروت عظیم استعداد انسانی است. ابتکار و نوآوری در اقدامات ما، نه تنها ابزاری را برای مواجهه با چالشهای زمانه در اختیار ما قرار میدهد، بلکه همچنین به طور حیاتی در ساختن آیندهای فراگیرتر و انسان محورتر به ما کمک میکند. با این حال، غالباً پتانسیل انسانی درک نشده و به واسطه این اعتقاد منسوخ و غیرواقعبینانه در بین برخی از سیاستگذاران، مبنی بر اینکه سرمایهگذاری بر زیربخش کوچکی از نیروی کار بسیار ماهر به تنهایی میتواند پیشران رشد جامع و پایدار باشد، مغفول مانده است».
طرح یک پرسش
حال یک پرسش برای مخاطبان مطرح میکنم، تصور میکنید با استراتژیها و تاکتیکهای ذکر شده، آیا محلاتی در رشت میتواند نمونههای ایرانی شده مناطقی برای کارآفرینی و سکونت جدید باشند؟ آینده محلهای مانند ساغریسازان به کدام سمت در حرکت است؟ آیا ساغریسازان برای سرمایهگذاری و تبدیل شدن به منطقهای که گروههای کسب و کار جدید مرتبط با رویکردهای تکنولوژی و یا فرهنگی در آن استقرار یابند مناسب است؟ اگر بناست است این اتفاق بیافتد چه روندی باید طی شود تا آثار تخریبی کمتری برای شهر و جامعه داشته باشد. شواهد نشان میدهد پژوهشها و پروژههایی که تا به حال در این منطقه کار شده خود نیز عامل مشکل بوده و تکرار اشتباهات شهرهای داخلی و خارجی بوده است. زمان آن نرسیده که با رویکردی همهجانبهتر به تعریف و بازتعریف و اقدام به عمل روشهایی بپردازیم که اهالی منطقه را بیشتر لحاظ کرد ؟ و به عبارتی باید طرحی نو درانداخت؟
عکاس: سمانه کیان