شهاب‌الدین تصدیقی

امروز همه‌ی ما ساعت‌ها سرمان در گوشی و کامپیوتر و تلویزیون و دیگر رسانه‌های دیجیتال است. چند ساعت از روزمان را غرق در این وسایلیم؟ ۳ سال پیش این زمان چقدر بود؟! بله… زندگی ما با سرعت سرسام‌آوری در حال شیرجه به درون دنیای دیجیتال است. طولی نخواهد کشید که همه‌مان با عینک‌های VR در خیابان به هم سلام‌علیک کنیم در حالی که تخیلات فانتزی‌مان هم در کنارمان به دلخواهمان راه می‌روند. در چنین جهان غریبی، دغدغه‌ی شهروندان و مسئولان چه خواهد بود؟ پرسه‌زنی در شهر چگونه خواهد بود وقتی به جای راه رفتن بر روی کفپوش پیاده‌رو، قرار است در فضایی لامکان و مجازی با اشاره‌ی دستی از یک سایت (بخوانید اتاق!) به سایتی دیگر پرتاب شویم؟

می‌خواهید بدانید شهرهای این جهان جدید چگونه خواهند بود؟ توصیه می‌کنم سریال west world ، و انیمیشن summer wars را تماشا کنید…! حتی کمی ملموس‌تر: Black mirror مصداقی است که مخاطب را هم درگیر می‌کند! بخشی از این‌ها را در نشست 24 دی ماه جاری که توسط گروه برساو (پلتفرم اندیش‌زایی فضای مصنوع) در تماشاخانه استاد اکبر رادی برگزار شد دیدیم. نشستی که سعی داشت قدرت صفرها و یک‌ها را علم کند و با تلنگری بگوید ماهیت همه چیز با تغییرات بنیادینی در حال روبرو شدن است و فتح بابی برای این بحث در مقیاس شهر و معماری باشد و به قول سعیده قرشی راوی داستان برساو، حکایت امید داشته باشد و نور انتهای تونل را یادآوری کند.

صحبت‌های امیر پورمقدم در باب ساخت دیجیتال، آنجا که با عنوان رایانش از ذهنیت تا واقعیت صحبت می‌کند. در فرآیند یکپارچه‌ی طراحی و ساخت، ارتباط میان شیوه‌های تولید هندسه و شیوه‌های پرداخت و فرآوری ماده را یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین مراحل به حساب می‌آورد و با بیانی به چگونگی جانمایی این مساله در فرآیند طراحی، میان دو اقلیم ذهنیت و واقعیت و دو قطب بنیادین در نگاه به طراحی، معنا می‌یابد.

مرکز هنر و فناوری رسانه‌ای در کالسروهه آلمان (zkm) را شاید بتوان یکی از پیش‌قراولان چیزی دانست که در چند دهه‌ی آینده در تمامی شهرهای ما دیده خواهد شد. آنچه در zkm ارزش دارد شفافیت و نحوه‌ی ترکیبی است که فضا را از شکل ساده و ۴دیواری که ما می‌شناسیم در می‌آورد؛ تصور کنید در ساختمانی هستید که همیشه حس می‌کنید همزمان در چند اتاق هستید! «zkm عمدتا جریان است و نه دستگاه‌ها و سیستم‌ها، بنابراین نامادیت در بنا موج می‌زند». از ۴ نمای آن، یکی با دیواری پرده‌ای فعالیت‌های متنوع درونش را به نمایش می‌گذارد، یکی پرده‌ای سینمایی است و یکی نمایی شیشه‌ایست که حرکت‌های عمودی افراد و امکانات الکترونیکی را نشان می دهد. تویو ایتو در طرح کتابخانه‌ی دانشگاه پاریس حتی پا را فراتر گذاشت: این طرح مکعبی کارکردی و بی‌روح به نظر می‌رسد، ولی چاشنی علمی‌تخیلی‌ای دارد: جریان انرژی! در میانه‌ی این طرح کاملا شفاف و بی‌روح، ناگهان دو بیضی سردرمی‌آورند: نه برای کمک به کارکرد، که برای کمک به جریان ارتباط بین فضایی! چنین چیزی هرگز با رنگ و صدا و مزه قابل تشخیص نیست! درست مثل ابر اطلاعات مجازی دنیای امروز ما؛ او فراتر از کارکرد و فرم را دید، شاید برای همین می‌شود کار او را یک «فرامعماری» دانست!

«فرامعماری» نام کتابی است از لوئیجی پوگلیسی که ظهور عصر دیجیتال را نوید دهد؛ عصری که از مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو آغاز شد و به کارهای کولهاس و ایتو رسید و همچنان ادامه دارد؛ نقطه‌ی اشتراک همه‌ی این‌ها، تلاش برای ماده‌زدایی است: فرار از قواعد مرسوم ماده و تلاش برای استفاده از معماری به مثابه رسانه‌ای تصویری که می‌توان با آن بازی کرد. بسیاری از معماران مشهور جهان این اصل را پذیرفته‌اند که شهر و معماری جدید، نه محل ترافیک خودرو و جابجایی‌های فیزیکی، که محل سیلان اطلاعات است! هر کدام هم به نحوی این را در کارهایشان بازنمود کرده‌اند: برخی با پرده‌های بزرگ نمایشی، برخی با جنگولک‌بازی‌های زاهاحدیدی و بعضی با ساختارشکنی‌های آیزنمنی. می‌شود از این معمارها پرسید: «حالا که چی؟!» احتمالا پاسخ می‌دهند چون می‌توانیم! شاید شروع هر تغییری همین سرخوشی متکبرانه است، ولی ایتو و کولهاس، نشان می‌دهند که می‌توان این ماده‌زدایی را با نیازهای زمانه‌ی دیجیتال هماهنگ ساخت، نه صرفا بازیگوشی کودکانه. امیرعلی رستگار با بیان بخشی از پاسخ اریک اوون ماس به سخنرانی پاتریک شوماخر؛ پارامتریسیزم و خود-آفرینش معماری در این راستا اینطور بیان می‌کند: سال ها قبل، یک متفکر مذهبی مشهور، مالکوم ماگریج که عضو کلیسای انگلستان بود ، حرفی زد که برای همیشه در تاریخ جای گرفت. او طرفدار آلکساندر سولژنیستین بود و روس ها داشتند سولژنیستین را به اردوگاه کار اجباری می فرستادند. می دانی او چه گفت؟ او گفت اگر روس ها سطح کره زمین را با بتن بپوشانند، بتن ترک می خورد و از میان ترک ها، سولژنیتسین بیرون خواهد آمد. حال جای بحث دو پرسش است:1. کدام تکنولوژی برتر است: ویدئوی دید به دریاچه یا قاب پنجره ای که به دریاچه دید دارد؟ 2.امروز ، نسبت معماری با امر دیجیتال چگونه است؟ لایه های معماری دیجیتال چیست و مرز های آن به عنوان یک ایدئولوژی یا یک ابزار چگونه تبیین میشود؟

حرف‌هایم کمی فضایی به نظر می‌رسد؟! … شب‌هنگام به خیابان‌های رشت بروید و اطرافتان را بنگرید. چه می‌بینید؟ ماشین، آدم، ساختمان… ولی بیش از همه اطلاعات! بیلبوردها، تابلوهای نئونی، دیوارنوشته‌ها! اینها همه سیلان اطلاعات به روش سنتی است. روش مدرن هم ولی اطرافتان هست. می‌خواهید به آن سر شهر بروید؟ اسنپ بگیرید. ماشین دارید؟ از گوگل‌مپ و اپِ نشان استفاده کنید. بماند که بعضی اپ‌ها امروز به شما اجازه می‌دهند با آدم‌های اطرافتان به طور مجازی دوست شوید: وی‌چت نمونه‌ی مجازش در ایران است! و براستی هم بیلبوردهای تبلیغاتی و دیوارنوشته‌ها را دیگر چه کسی می‌خواند وقتی بیشترین شناخت یک توریست از رشت، در اینستاگرامش شکل گرفته! چقدر دیگر مانده است که شهر ما به یک فراشهر تبدیل شود؟ شهری که برای پرسه زدن در آن نه به پاهایمان که به اپلیکیشن‌های گوشی هوشمندمان وابسته باشیم و یا اتفاقات شهری که به گفته هانا میرخضری در نشست نام برده بازی‌وارسازی شده است. یعنی در یک نظام مناسباتی از پاداش و عمل به یک بازی جدی و سرگرمیدن می‌پردازند. بگذارید مثالی از دوروبرتان بزنم؛ هر بار که از اپلیکیشن اسنپ و یا ways استفاده می‌کنید در واقع در یک فرایند بازی‌وار شده در حال شرکت هستید.

به قول راوی برساو دنیا به شدت در حال شدن است … باید بازبینی به ماهیت همه‌ی آنچه با آن روبه‌رو می‌شویم داشته باشیم … تلنگری برای بازبینی لازمه‌ی امروز ماست.