سعیده قرشی: معمار، پژوهشگر- دوات، زیباشهر
خط سوّم نوعی طرز تفکر در عرفان ایرانی است که راههای نارفته و عوالم کشف نشده را پیشنهاد میکند. خط سوم، برگرفته از سخنی معروف از شمس تبریزی است به این صورت «…میگویمش: چون منکری، رها کن، برو. ما را چه صداع (دردسر) میدهی؟ میگوید: نی. نروم! سخن من فهم نمیکند. چنان که آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لاغیر … یکی را هم او خواندی هم غیر او … یکی نه او خواندی نه غیر او. آن خط سوم منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من»… .
…چه آنکه فردا را به سان تندیسی به قدرت صفرها و یکها علم میکند و آن دیگری که پردهای از رویا را برای شهر قواره میکند و آن دیگری بر تارک این پرده نقش ماندگار کالبد را میسازد؛ داستان سه شهر در یک شهر و البته راوی گفتمان برساو، که در آغاز حکایت امید دارد و نور انتهای تونل را یادآوری میکند. مسیری که لاجرم به مثابه توفیق اجباری قرار است طی کنیم یا بهتر بگوییم قرار است ما را طی کند … چه، خود مسیریم….
روایتی است از ۲۷ دی ماه جاری، در پایتخت و ملهم از جلسه مرتبط در رشت، خانه فرهنگ و هاستل See You in Iran حوالی عصر آنگاه که برساو (پلتفرم اندیش زایی فضای مصنوع) گپ و گفت معمارانهای را مهمان فضای گرم این گروه بود. گفتگو در باب آیندهی شهر یا دقیقتر شهرهای آینده با تماشای خلاصهای از سریال Black mirror آغاز شد، تلنگری برای تصویر یک تصور از شهرهای آینده و متعلقات آن که عمیقا نه تنها روابط انسانی که ماهیت هر چه به ذهن میرسد را به چالش میکشد.
مهمان ویژه این نشست بهرام هوشیار یوسفی، پسادکتری مدیریت دانش و نوآوری از دانشگاه سوئد، دکتری معماری پروسه طراحی از دانشگاه تکنیک وین، گفتگو را از کج فهمی ایجاد شده در دو عبارت دیجیتایزیشن و دیجیتالیزیشن آغاز کرد. در این معنا که فاصلهی معنادار ما با جهان نه در لایه مکانیزم برخورداری از امکانات وابسته به حوزهی دیجیتال بلکه در مفهوم دیجیتالیزیشن در معنای فرهنگی کلمه و در دینامیزمهای وابسته به آن است؛ به نوعی تفاوت نگاه بینش-محور و دانش بنیان و نیاز به ارتقا از داده-محوری و دانش-بنیانی به بینش-محوری و عقلانیت در توسعه.
او اینطور گفتمان را ادامه داد که در سادهترین شکل بیان، مكانيزم تنها به چیدمان عناصر یک نظام [یا سامانه] اطلاق میشود در حالیکه دینامیزم نحوه تعامل این عناصر را [با محوریت کنشگر مرتبط] توضیح داده، در اصل به مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی منوط است؛ البته لازمه حیات یک مکانیزم یک سامانه است. در کنار اهمیت کنترل و هدایت در بحث دینامیزم در سامانه، چگونگی و چرایی شکلگیری نظامهای مشارالیه محل بحث و اختلاف نظر متخصصان بوده است. او نقطه ضعف عمده و بازدارنده را در پیشرو بودن، فقدان وضعیت فعلی در تولید اندیشه میداند. در این راستا برای تولید اندیشه، باید تاریخ و جامعه [و مکانیزمها و دینامیزمهای آن را] را در کلیت آن فهمید و با اعتقاد به عمق «فهم و دانش ذاتی هر انسان نسبت به محیط زندگی خود»، در اوج استیلای «جهانیشدن»، با اتکا به دینامیزمهای خودی مبدع سیاق «همدلی» با کاربر [بخوانید شهروند] البته با طعمی از «آیندهگرایی» بود. چالشی که در معماری و شهرسازی نیز نمود پیدا کرده است.
هانا میرخضری پژوهشگر دکترای معماری، ارائهای در باب بازیوارسازی [Gamification] فضای شهری را در راستای درک مکانیزمها و دینامیزمهای این حیطه برعهده داشت. او بازیوارسازی [با تاکید بر تفاوت آن با بازیسازی] را دانش به کارگیری ساختارها، بنیانها، محرکها و اجزای سازندهی بازی، در زمینهها و مسائل جدی با هدف تغییر و اصلاح رفتار، بهبود تعامل کاربران محیط، آموزش و مسائل این چنینی تعریف میکند؛ …براستی شیوهای خلاقانه در انتقال پیامی روشن یا حقیقتی غیر قابل انکار از طریق بازی، که پرسش های اساسی و موقعیت های پر چالش زندگی روزمره را هدف کار خویش قرار میدهد.
وقتی میخواهیم دینامیزم را در فرآیند ادراک محیط بیان کنیم، وابستگی به فرهنگ، نگرش و ارزشهای حاکم بر تفکر فهمنده [مخاطبان] معنا میشود؛ بازیوارسازی شهری در طی یک فراگرد آگاهانه با کمک مجموعهای از انگیزشهای بصری، شنیداری، جنبشی، بساوایی و گاه بویایی، افراد جامعه را در حکم فهمنده شهری به مشارکت دعوت مینماید تا با اعمال دیدگاهی تاکتیکی توانایی مخاطبان شهری را در درک دانش فنی، محتوای اجتماعی، سیاسی، زیست محیطی و مسائل مرتبط با فرهنگ و هنر بهبود بخشد. هانا میرخضری با اشاره به برداشته شدن مرز سنتی بین مخاطبان و محیط شهری، گامی موثر در جهت ارتقاء مهارتها و مشارکتهای مدنی به طور جمعی در راستای ایجاد مشارکتی پایدار بر میدارد. از این رو مواجههی ویژگیهای موثر بازیها در جهت همگام سازی با موضوعات و لایههای جدید دانش، سلامت حیات شهری را درپی خواهد داشت.
صحنهی دوم بر عهدهی امیر پورمقدم کارشناسارشد معماری، پیرامون موضوع ساخت دیجیتال شکل گرفت. در حیطه ساخت دیجیتال او در کنار اشاره به ابزارها به موضوع تفکر طراحی اشاره می کند و با بیان موضوع رایانش از ذهنیت تا واقعیت به فرآیند یکپارچهی طراحی و ساخت میپردازد. ارتباط میان شیوههای تولید هندسه و شیوههای پرداخت و فرآوری ماده، یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین مراحل به حساب میآید. چگونگی جانمایی این مساله در فرآیند طراحی، میان دو اقلیم ذهنیت و واقعیت و دو قطب بنیادین در نگاه به طراحی، معنا مییابد که در یک فرایند تفکری و با علم به ابزارهای موجود نمود پیدا میکند.
این گفتمان در برساو بهانهایست تا به یادمان بیاورد که باید با علم بیشتر و دقیقتر رو به سوی عوالم ناشناخته گام برداریم …. پیش از آنکه در حجم غیر قابل انکار آن ناپدید شویم! … البته آینه سیاه نیست آنگونه که چارلی بروکر (نویسنده سریال Black mirror با موضوع آینده و تکنولوژی) تلاش دارد بگوید. آینه همان است که ماییم تنها شفافتر از گذشته با درخششی به پهنای ابدیت …